لزوم اصلاح طلبي و ظلم ستيزي
فرد منتظر بايد به سهم خود، در راه اصلاح جامعه و استقرار عدالت و رفع ظلم و تعدي بکوشد؛ آن که منتظر مُصلح جهاني است، خود نيز بايد صالح و مُصلح باشد. لزوم صالح بودنِ فرد منتظِر در محور شماره ي يک تبيين شد. اکنون توضيح کوتاهي در باب لزوم مصلح بودن منتظران ارايه مي شود.
در شريعت مقدس اسلام، تأکيدهاي فراواني مبني بر لزوم مبارزه با هرگونه فساد اخلاقي - سياسي - اجتماعي وارد شده است. شارع مقدس اين حساسيت حکيمانه را در قالب تقنين به صورت (اصل امر به معروف و نهي از منکر) إبراز کرده است. امر به معروف و نهي از منکر از ديدگاه فقه اسلامي وظيفه ي شرعي و همگاني است. نتيجه ي مستقيم انجام اين فريضه، (إصلاح) و مجري آن (مُصلح) ناميده مي شود.
براي درک اهميت اين اصل در اسلام، به ذکر يک آيه از قرآن کريم و دو حديث از اهل بيت عصمت و طهارت بسنده مي کنيم. خداي سبحان مي فرمايد:
(کُنتم خَيرَ اُمّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأمُرونَ بِالمَعروُفِ وتَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وتُؤمِنونَ بِاللّهِ...) [1] .
(شما بهترين امّتي هستيد که براي انسان ها پديدار شده است، (چه اين که) امر به معروف و نهي از منکر مي کنيد و به خدا ايمان داريد...)
همچنين رسول خداصلي الله عليه و آله فرمود:
(يا أيهاالناس! إنّ اللّهَ يقولُ لکم: مُروا بالمعروف وانْهَوا عَن المُنکَرِ، قبلَ أنْ تَدعُوا فلا اُجيبَ لکم وتَسألوني فلا اُعطيکم وتَستَنْصِرُوني فلا أنصُرَکم) [2] .
(اي مردم! خداوند مي فرمايد: امر به معروف و نهي از منکر کنيد پيش از آن که مرا بخوانيد و به شما پاسخ ندهم و از من درخواست کنيد، شما را محروم سازم واز من ياري طلبيد، شما راياري نکنم).
امام باقرعليه السّلام فرمود:
(إنّ الأمرَ بالمعروفِ والنَهي عَن المُنکرِ سبيلُ الأنبياءِ ومِنهاجُ الصُلحاءِ فريضة عظيمة بها تُقام الفرائضُ وتأمَن المذاهبُ وتحلّ المکاسبُ وتردّ المظالم وتعمر الأرضُ ويُنتَصف مِن الأعداء ويَستقيم الأمرُ) [3] .
(بي ترديد امر به معروف و نهي از منکر، راه انبيا و طريقه ي صالحان است. امر به معروف و نهي از منکر، وظيفه اي سترگ و خطير است که ساير واجبات ديني به واسطه ي آن انجام مي پذيرد و راه ها به وسيله ي آن امنيت مي يابد و درآمدها به واسطه ي آن حلال و مشروع مي گردند و مظالم دفع مي گردد و زمين آباد مي شود و از دشمنان انتقام گرفته مي شود و امور سامان مي يابد).
همچنين روايات فراواني بيانگر اين نکته است که چنانچه اين فريضه ترک شود، اشرار بر جامعه حاکم خواهند شد [4] و عذاب الهي بر آن جامعه نازل خواهد گشت. [5] .
امر به معروف و نهي از منکر در عصر غيبت، دو ويژگي دارد:
الف) سطح فردي؛ در هر انقلابي، پس از پيروزي و تثبيت، نياز اساسي و نخستين، ضرورت وجود نيروي انساني مجرّب و قابل اعتماد است.
از اين رو، تشکّل هاي سياسي، احزاب، تراست هاي قدرت و... به مسئله ي (کادر سازي) اهميت جدي مي دهند. انقلاب عظيم مصلح جهاني هم از اين قاعده مستثني نيست؛ يعني رأس مخروط رهبري انقلاب براي اداره ي کشوري به گستردگي چند قاره و تثبيت پايه هاي تمدن نوين خود، به حجم عظيمي از نيروي ورزيده ي قابل اعتماد انساني نياز دارد و جامعه ي منتظران در عصر غيبت و تا پيش از ظهور حضرت، بايد در درون خود، عمليات بنيادين کادرسازي را آغاز کند.
يکي از شاخص هاي اصلي کادر انقلابي حکومت مهدوي، پارسايي و تهذيب نفس و آراستگي به مکارم اخلاق و... است. يقينا در جامعه اي که داعيان به خير و نيکي، و بازدارندگان از شر و زشتي وجود نداشته باشند، نفوس مهذّب بستري مساعد براي رشد و تکثير پيدا نمي کنند؛ به ويژه اگر قرار نباشد که شکوفايي استعدادهاي معنوي در قالب تنگ استثناها محصور گردد.
بنابراين، امر به معروف و نهي از منکر نسبت به تک تک افراد، پيش نيازي اساسي براي پرورش کادر فرماندهان و کارگزاران حکومت مصلح جهاني است. حکومتي که به فرماندهان ارشد لشکري و مديران برجسته ي کشوري بسياري در مرحله ي اول و فرماندهان و مديران مياني انبوهي در درجه ي دوم نيازمند است.
ب) سطح حکومتي؛ منتظران مصلح جهاني موظف اند با منکرات کلان حکومتي بر خورد فعال و جدّي داشته باشند. از آنجا که (الناس علي دينِ مُلوکهم) (امروزه هر چند مدل حکومت هاي پادشاهي آرام آرام به طور کلي از صحنه ي سياسي دنيا خارج شده است، اما مفاد اين کلام هنوز صادق است؛ زيرا دستگاه هاي تبليغاتي حکومتي و رسانه هاي دولتي به نحوي مؤثرتر از پيش، ارزش هاي مورد نظر حاکميت ها را به توده ها تزريق مي کنند) منکراتي که از سوي دستگاه هاي رسمي اشاعه مي گردد، تأثيري به مراتب مخرّب تر را دربر دارد.
ازسوي ديگر، يکي از اساسي ترين رسالت هاي منجي موعود(عجلّ اللّه تعالي فرجه)، بر چيدن بساط ظلم و حق کشي همين حاکميت هاي غيرالهي و صاحبان زر و زور است. او مي آيد تا بازوان اُختاپوس نظام سلطه ي جهاني را با تبر ابراهيمي خود براي هميشه قطع کند.
به پا خاستن مستضعفان در رکاب منجي عالم و مواجهه ي آنان با صاحبان بمب هاي هسته اي، موشک هاي بالستيک و کلاهک هاي اتمي و سلاح هاي ميکربي و شيميايي و... نيازمندِ پيش زمينه ي رواني مساعد است.
اگر آنان عمري را در پذيرش سلطه ي جايران سپري کرده باشند و اگر کسي را به ياد نياورند که يکبار به خود جرأت مواجهه با سرکردگان استکبار جهاني را داده باشد، مرعوب بودن در مقابل حزب الشيطان، چون عادتي ثانوي در وجودشان رخنه خواهد کرد، و اين ضعف عمده ي روحي، در موج خيز خطرات قدم هاي آنان را سست خواهد کرد.
امر به معروف و نهي از منکرِ حاکمان و دولت ها، يکي از ارزشمندترين اقدامات فرد مسلمان شمرده شده است.
رسول مکرم اسلام صلي الله عليه و آله فرمود:
(أفضلُ الجهادِ، کلمةُ عدلٍ عندَ إمام جائر) [6] .
(برترين جهاد، سخن عادلانه اي است که در برابر حاکم ستمگري بر زبان جاري شود).
اميرمؤمنان علي عليه السّلام فرمود:
(وانّ الأمرَ بالمَعروفِ والنَّهي عن المُنکرِ لايُقرّبانِ من أجلٍ ولا يَنقُصانِ من رزقٍ، وأفضلُ مِن ذلک کلّه کلمةُ عدلٍ عَند إمام جائر) [7] .
(امر به معروف و نهي از منکر، نه اجلي را نزديک و نه رزقي را کم مي کند، [امّا] برتر از آن همه، سخن عادلانه اي است که پيش روي حاکم ستمگري بر زبان جاري شود).
امام باقرعليه السّلام فرمود:
(مَنْ مَشي إلي سلطانٍ جائر فأَمَرَه بِتقوي اللّهِ ووَعَظَه وخَوَّفَه، کانَ له مثلُ أجْرِ الثَقَلين مِن الجنّ والأنسِ ومثلُ أعمالِهم) [8] .
هرکس به سوي حاکم ستمگري رود و او را به پرواي الهي امر نموده و موعظه اش کند و بترساند، خداوند مانند اجر جن و انس و عبادات ايشان را به وي عطا کند).
باري منتظران واقعي، اين زمينه سازان ظهور با اقتدا به مولاي قائم عليه السّلام خود، مشي مبارزاتي و قيام عليه دستگاه جبّاران را پيشه ي خود مي سازند. آنان به هنگام شنيدن لقب مولاي خود (قائم) (قيامگر) به پا مي ايستند و با اين عمل آمادگي هميشگي خود را اعلام مي دارند.
آنان پيام رئيس مذهب، امام صادق عليه السّلام را که فرمود:
(لِيُعِدَّ أحدُکُم لخروجِ القائمِ ولو سَهما) [9] .
(حتما هر يک از شما منتظران براي قيام حضرت قائم سلاح فراهم سازد، هر چند يک تير).
لبيک مي گويند و خطاب به خداوند سبحان عرضه مي دارند:
(اللّهم إنْ حالَ بيني وبينه الموتُ الذي جَعَلْتَه علي عبادِک حَتما مَقْضيا، فأخْرِجني مِن قَبْري، مُؤتَزِرا کَفني، شاهرا سيفي، مُجَرِّدا قَناتي، مُلَبِّيا دعوةَ الداعي في الحاضِرِ والبَادي) [10] .
(بارالها! هرگاه ميان من و مولايم مرگ حايل گردد که سرنوشت حتمي بندگانت قرار داده اي، از تو مي خواهم که مرا از قبرم بيرون آري، در حالي که کفن به تن کرده، با شمشير برکشيده و نيزه ي برهنه، دعوت آن داعي إلي الخير را در شهر و باديه اجابت کنم و [در رکابش حاضر گردم]).
آنچه گذشت مروري بود گذرا بر عوامل و ريشه هاي دشواري و سترگي وظيفه ي منتظران و تکليف (انتظار) و طبعا همه نمي توانند اين راه صعب العبور را تا پايان بپيمايند. باري
(عاشقي شيوه ي رندان بلاکش باشد)
از اين رو، در حديثي شريف از حضرت باقرالعلوم عليه السّلام وارد شده است که:
(هَيْهاتَ هَيْهاتَ لايکونُ فرجُنا حتّي تُغَرْبَلُوا، ثم تغربلوا، ثم تُغَربلوا حتّي يذهبَ الکدرُ ويَبقي الصَّفْو) [11] .
بي ترديد فرج موعود ما براي [شما] حاصل نشود تا آنکه به سختي غربال شويد تا ناخالصان بروند و خالصان باقي بمانند).
امام صادق عليه السّلام فرمود:
(لايکون هذا الأمر حتّي يذهب ثلثا الناس) [12] .
(فرج قائم حاصل نخواهد شد تا زماني که دو سوّم مردم کنار بروند).
خداوند سبحان، زماني منجي موعود را به جامعه بشري عرضه خواهد کرد که دل هاي منتظران لبريز از تقاضاي واقعي باشد. اين مطلب را خود حضرت ولي عصر(عجلّ الله تعالي فرجه) در توقيعي که خطاب به شيخ مفيد؛ صادر فرموده اند، بيان داشته اند:
(...ولو کان أشياعُنا، وفَّقَهم اللهُ لِطاعَته، عَلي اجتماعٍ من القُلوبِ في الوفاءِ بالعهد عليهم، لَما تَأخَّر عَنهُم اليمنُ بِلقائنا ولتعَّجلَتْ لهم السعادةُ بمشاهدتنا علي حقّ المعرفة وصِدقِها منهم بنا، فما يَحبسُنا عَنهم إلاّ ما يَتصلُ بِنا ممّا نُکرِهُ ولا نُؤثره مِنهم...) [13] .
اگر شيعيان ما - که خدايشان بر انجام طاعات موفق بدارد - در وفاکردن به عهد ما همدل و يکنوا بودند، در يمن لقاي ما دچار تأخير نمي شدند و سعادت ديدارِ توأم با معرفت ما، به سويشان مي شتافت؛ چيزي جز آن چه از ايشان به ما مي رسد و از آنان نمي پسنديم، ما را از ايشان جدا نکرده است).
الحقّ که اين شکوه ي جان سوز آقا، چون پاره هاي اخگر، جگر عاشقان را چاک چاک مي کند.
(منم ابراهيم، آنگاه که آتش به او پناه مي برد.
اسماعيل منم. کعبه از من برافراشت و زمزم به پاي من مي ريزد.
صفا، سعي من دارد و مکّي ترين آيات قبيله ام من.
محمدصلي الله عليه و آله نياي من است.
منم مهدي، موعود، قائم و منتظر
گفت شراب اگر خوري، از کف هر خسي مخور
باده بيا مَنَت دهم، پاک شده زخار و خس
زندگي را از کف هر خسي، خواستگاري نکنيد؛
منم که شما را خواستارم.
يار مفروش به دنيا که بسي سود نکرد
آن که يوسف به زر ناسره بفروخته بود
من در قاب پنجره ي شما نشسته ام، درها را برهم مزنيد.
اشک هاي شما را دانه دانه از زمين بر مي چينم، برهم مي گذارم و قصري از بلور مي سازم؛
آنگاه شما را به ضيافتي که در قصرهاي بلورتان بر پاست، مي خوانم.
آيا مي دانيد يا هنوز مرا باور نکرده ايد؟ من شمايان را بيش از پدرانتان و پيش از مادرانتان باور کرده ام.
من مهرباني ام را نذر شما کردم؛ شما در کدام بازار به نيم سکه ي زرد، قلب خود را فروختيد؟
من در زمهرير غيبت، کنار هيچ آتش خونگرمي ننشستم که شما را فراموش کنم؛ شما امّا چه ارزان بر همه ي گرمي هاي خود، چوب حراج زديد.
خاطر من از شما مکدّر نيست، که در آن جا جز نسيم خوشرويي، راه نمي داند.
شما نيز چنان نباشيد که به غمزي بر آشوبيد و به دوغي مست شويد.
بهوش باشيد!
غيبت، منتظر مي خواهد نه عزادار). [14] .
هشدار مسيح را نيز از پس قرون و اعصار بايد به گوش هوش شنيد:
(بيدار باشيد، زيرا نمي دانيد که صاحب خانه کي مي آيد؛ در شام يا بانگ خروس يا صبح! مبادا ناگهان آمده و شمايان را خفته يابد!) [15] .
اي کاش همه ي ما در آزمون ورودي به دانشگاه مجاهد پرور (انتظار) قبول مي شديم، دانشگاهي که دانش آموختگان آن را امام صادق عليه السّلام چنين توصيف کرده است:
(...و رجالٌ کأنَّ قلوبهم زُبُرُ الحديدِ، لا يَشوبُها شکٌّ في ذاتِ اللّه، اَشدُّ من الحَجر، لَو حَمَلوا علي الجبالِ لَأزالوها. لا يَقصدوُن بِراياتِهم بَلْدةً إلاّ خَرَّبُوها. کأنَّ علي خُيولِهم العِقْبانَ يَتَمسحُونَ بِسَرجِ الإمام عليه السّلام يَطْلُبونَ بذلک البَرَکَة ويَحُفُّونَ بِه، يَقُونَه بأنفُسِهم في الحُروبِ ويکْفوُنَه ما يُريدُ فيهم؛ رجال لاينامونَ الليل، لَهُم دَوِيٌّ في صَلاتِهم کدَوِيِّ النَحْلِ، يَبيتُون قياما عَلي أطرافِهم ويَصبَحُون علي خُيولِهم، کأنَّ قُلوبَهم القَناديلُ، وَهُم مِن خشيةِ اللّهِ مُشفِقون، يَدْعونَ بالشهادَةِ، ويَتَمَنَّونَ أنْ يُقتَلوا في سبيل الله، شِعارُهم: يالثاراتِ الحُسين. إذا ساروا يَسير الرُّعْبُ أمامَهم مَسيرَةَ شَهْر، يمشُون إلي المولي أرسالا، بِهم يَنصُرُاللّهُ إمامَ الحَقِّ) [16] .
...(ياران مهدي، مردانيند پولاددل، و همه ي وجودشان يقين به خدا، مرداني سخت تر از صخره ها. اگر به کوه ها روي آرند، آن ها را از جاي برکنند، درفش پيروزگر آنان به هر شهر و پايتختي روي نهد، آنجا را به سقوط وادار مي سازد. گويا آن مردان، عقابان تيز چنگال اند که بر مرکب ها سوار شده اند.
اين شيرمردان پيروز و عقابان تيزچنگ، براي تبرّک و فرخندگي، دست خويش به زين اسب امام مي کشند، و بدين سان تبرک مي طلبند. آنان او را در ميان مي گيرند و جان خويش را، در جنگ ها سپر او مي سازند و هر چه را اشاره کند، با جان و دل انجام مي دهند. اين شيراوژنان به شب هنگام نخوابند و زمزمه ي قرآن و مناجات خويش، چون صداي زنبوران عسل، درهم اندازند و تا بامداد به عبادت خداي بايستند، و بامدادان سوار بر مرکب ها باشند.
آنانند راهيان شب و شيرانِ روز، و آنانند گوش به فرمان امام خويش، و چون مشعل هاي فروزانند و دل هاي منوّرِ آنان، بسان قنديل هاي نور در سينه هايشان آويخته است.
اين مردان، از خدا مي ترسند، و فرياد (لا إله إلاّ الله) آنان بلند است. همواره در آرزوي شهادت در راه خدايند. شعار آنان: يا لثارات الحسين (بياييد به طلب خون حسين) است. به هر سو روي آورند، ترسِ آنان، پيشاپيش در دل مردمان افتد (و تاب مقاومت را از همه بگيرد). اين خداجويان، دسته دسته، به سوي مولاي خويش روي آورند و خدا، به دست آنان امام حق را ياري مي کند). [17] .
اميد که ما نيز در حلقه ي عاکفان کوي و شوريدگان روي دوست ره يابيم.
چنين باد.
پاورقي
[1] (آل عمران / 110به منظور آشنايي با ابعاد ادبي، روايي و اجتماعي آيه ي شريفه به ترتيب، تفاسير ذيل را ملاحظه فرماييد:
جوامع الجامع / طبرسي / ص / 66چاپ مکتبة الکعبه / تهران - 1362تفسير کنزالدقائق و بحرالغرائب / شيخ محمد بن محمدرضا قمي مشهدي / ج / 3 صص 200 - 199پرتوي از قرآن / سيدمحمود طالقاني / ج / 3 صص 283 - 275.
[2] الترغيب و الترهيب / منذري شامي / ج / 3 ص 233.
[3] الکافي / ج / 5 ص / 56ح 1التهذيب / طوسي / ج / 6 ص 180 و به همين مضمون روايت امام حسين عليه السّلام در تحف العقول / ص 237.
[4] ر. ک. تهذيب الاحکام / طوسي / ج / 6 ص 176الأمالي / صدوق / ص 254الکافي / ج / 5 ص 56.
[5] ر.ک. ثواب الأعمال / صدوق / ص 304کنزالعمال / ج / 3 ص 66 وسايل الشيعة / ج / 11 ص 407الکافي / ج / 5 ص 59الخصال / صدوق / ص 138.
[6] کنز العمال / متقي هندي / ج / 3 ص / 66ح 5576.
[7] نهج البلاغة / حکمت 374 و قريب به آن: غرر الحکم / کلمه ي 3648.
[8] مستطرفات السرائر / ابن ادريس حلّي / ص 141بحارالأنوار / ج / 75 ص 375.
[9] بحارالأنوار / ج / 52 ص 366.
[10] قسمتي از دعاي شريف (عهد) که از امام صادق عليه السّلام صادر شده است.
[11] الغيبة / شيخ طوسي / باب امتحان الشيعة في حال الغيبة / ص 206.
[12] پيشين.
[13] الإحتجاج / طبرسي / ج / 2 ص 324نوادر الأخبار / فيض کاشاني / کتاب أنباء القائم / باب ما خرج من توقيعاته / ص 278.
[14] ندبه هاي دلتنگي/ رضا بابايي/ قطعه ي (منم مهدي) با تلخيص صص 24 - 22.
[15] انجيل مرقس / باب سيزدهم.
[16] بحارالأنوار / ج / 52 ص 308.
[17] ترجمه از: حکيمي، محمدرضا.