بازگشت

ايمان به غيب، اولين شاخص تقوي


از سوي ديگر، خداوند سبحان، شاخص هاي اين اکسير کمال آفرين را براي انسان ها بازگو فرموده است:

(ذلک الکتابُ لا ريبَ فيهِ، هُديً للمتّقينَ - الَّذينَ يُؤْمِنونَ بالغَيبِ و يقيمونَ الصلاة ومِمَّا رَزَقْناهُم يُنفِقون [1] .

- أولئِکَ عَلي هُديً من ربّهم واولِئکَ هُمُ المُفلِحون) [2] .

اين کتابي است که در (حقانيت) آن هيچ ترديدي نيست، (و) مايه ي هدايت تقواپيشگان است- آنان که به غيب ايمان مي آورند و نماز را برپا مي دارند و از آنچه به ايشان روزي داده ايم، انفاق مي کنند... آن ها برخوردار از هدايت الهي و رستگارانند.

قرآن کريم، (ايمان به غيب) را اولين شاخص (تقوا) بر مي شمارد. بر اساس هستي شناسي توحيدي، عالم از دو بخش (نشئه ي شهود) و (نشئه ي غيب) يعني عالم مشهود و محسوس و عالم نامشهود و غير محسوس تشکيل يافته است. موحّدِ متّقي کسي است که عالم نامحسوسِ (غيب) را به همه ي گستردگي و عناصر و اجزاءش باور داشته باشد.

در اين زمينه، علامه ي طباطبايي چنين مي فرمايند:

(الغيب خلاف الشهادة ويطلق علي ما لا يقع عليه الحسّ وهو الله سبحانه وآياته الکبري الغائبة عن حواسّنا...) [3] .

(غيب، ضد شهادت (مشهود) است و بر همه ي امور نامحسوس اطلاق مي گردد که خداوند سبحان و نشانه هاي بزرگ پنهانش را شامل مي شود).

از آنجا که حضرت حجت بن الحسن المهدي عليه السّلام، منجي موعود و منتظَر، از بزرگترين آياتِ [4] .

پنهان الهي است -که خداوند سبحان در قرآن مجيد، ظهور او را وعده ي حتمي خود معرفي فرموده است [5] .

- بر پايه ي آيات پيش گفته، مي توان بدين نتيجه دست يافت که ايمان به حضرتش از مقوّمات تقوا و عامل رستگاري شمرده مي شود.

همچنين علامه ي طباطبايي قدس سره در بحث روايي ذيل همين آيه، اين حديث درخور توجه را از امام صادق عليه السّلام نقل مي کنند:

عن الصادق عليه السّلام في قوله تعالي (الذين يؤمنون بالغيب) قال: (من آمن بقيام القائم عليه السّلام؛ أنّه حق)؛ أقول وهذا المعني مروي في غير هذه الرواية. [6] .

امام صادق عليه السّلام درباره ي (الذين يؤمنون بالغيب) فرمودند: (اينان کساني هستند که به قيام مهدي عليه السّلام باور دارند و آن را حقّ مي شمارند).

تا اينجا ضرورت ايمان به (مهدويت) روشن شد. حال بايد مقوّمات و پيش نيازهاي اين ايمان را جستجو کنيم و به بيان ديگر، بايد ببينيم چه کسي را مي توان (مهدي باور) دانست؟ در اين مجال، پرسش اساسي اين است که آيا شناخت نام و نسب حضرت - حتي شناختي دقيق و کامل - و شناخت نقش، جايگاه، سيره، رسالت و ساير شناخت هاي پيراموني مربوط به قيام ايشان، براي واردشدن در جرگه ي مؤمنانِ به مهدي (عجلّ الله تعالي فرجه) کافي است؟

آيا کسي که صرفا در راه به دست آوردن اين شناخت ها تلاش مقرون به توفيقي را مبذول دارد، (مهدي باور) تلقي مي شود؟

براي پاسخگويي بدين سؤال، بايد ماهيت ايمان و مؤلّفه هاي تشکيل دهنده ي آن را بررسي کرد؛ زيرا (مهدي باوري) هم يکي از مصاديق و صغريات پديده ي کلي (باورمندي) است و پر واضح است که چنانچه مقوّمات مطلقِ (ايمان) باز شناخته شود، ناگزير مقدمات واجب التحصيل ايمان به ولي عصرعليه السّلام نيز کشف خواهد شد. اما در اين مجال اندک، فرصت بررسي مبسوط و توضيح مشروح اين مطلب وجود ندارد. بنا بر اين، به بيان فشرده اي در اين باب اکتفا مي گردد:


پاورقي

[1] بقره/ 2 و 3.

[2] بقره/ 5.

[3] الميزان / محمد حسين طباطبايي/ ج / 1 ص 49.

[4] در زيارت آل يس که در توقيع شريف از ناحيه ي مقدسه براي محمدبن عبدالله حميري صادر شده است، چنين مي خوانيم: (السلام عليک يا داعي الله و ربّاني آياته) و در دعاي پس از آن، حضرت را (کلمه ي تامّه ي الهي) مي ناميم.

[5] مولانا فيض کاشاني در کتاب منظوم خود، شوق مهدي، در اين خصوص چنين مي گويد:



در دل زحق تعالي شکريست بي نهايت

کو در کتاب خود کرد، در شأن تو حکايت



در وعده ي وصالت، نستخلفنّهم گفت

جان گر فشانم ارزد، اين لطف و اين عنايت



.

[6] الميزان/ ج / 1 ص 50.