بازگشت

توصيف دجال به زبان نمادين


همان گونه که پيش از اين گفتيم در ميان مهدي پژوهان، محققي که بيش از ديگران بر رمزي بودن زبان احاديث در قضيه ي دجّال تأکيد داشته و مفصّل تر بدان پرداخته است، علامه سيد محمد صدر در جلد سوم موسوعة الامام المهدي است که در اينجا خلاصه ي سخنان ايشان را نقل مي کنيم.

مفهوم دجّال، سمبل پيچيده ترين و خطرناک ترين دشمن اسلام و خداست و اين در واقع، توصيف تمدّن و جهان بيني ماترياليستي غرب است؛ زيرا تاريخ اديان تاکنون چنين دشمني به خود نديده است. در احاديث دجّال آمده است: (از زمان خلق آدم تا روز قيامت، امري خطيرتر از دجّال وجود ندارد)، و استفاده از کلمه (أمر) خود بيانگر اين حقيقت است که دجّال يک شخص معيّن نبوده، بلکه يک جريان فرهنگي - اقتصادي - سياسي ضد توحيدي و ضد ديني است.

در روايات باب وارد شده است: (از ترفندهاي دجّال اين است که به آسمان دستور مي دهد که ببارد و در پي آن، آسمان خواهد باريد و به زمين امر مي کند برويان و به دنبال آن، زمين رستن آغاز خواهد کرد)، و اين چيزي است که تمدّن غربي بر اساس پيشرفت هاي خيره کننده در عرصه ي فن آوري صنعتي و پيشرفت در زمينه هاي فيزيک فضايي و بيوشيمي و ده ها شاخه ي ديگر علمي و با سيطره ي همه جانبه بر منابع طبيعي، بدان دست يافته است. [1] .

بديهي است که اين شعبده ها و تردستي هايي که از آستين تمدن مادي غرب بيرون مي آيد، تا چه حدّ اذهان سطحي نگر و ساده انديش را مسحور و مرعوب خود مي سازد.

در اخبار دجّال آمده است: (از شگردها و شيوه هاي اوست که اگر بر محلّه اي عبور کند و مورد تکذيب و روي گرداندن اهل آن واقع شود، کسي از آنان زنده نخواهد ماند و اگر بر محلّه اي بگذرد و مورد استقبال و تصديق اهل آن قرار گيرد، آسمان را گويد که بر آنان ببار و زمين را امر کند که بر ايشان برويان تا آنجا که زان پس، دام هاي ايشان در نهايت فربهي و شيرآوري و... خواهند شد).

و اين، پديده اي است که ما امروزه در صحنه ي بين الملل و روابط به اصطلاح شمال - جنوب به خوبي شاهد آن هستيم؛ هر جامعه اي که خود را در آغوش غرب استکباري انداخته و حلقه ي سرسپرده گي آنان را در گوش کند، از نظر اقتصادي و رفاهي مورد توجه غرب قرار مي گيرد و هر کشوري که بخواهد در مقابل ارزش هاي غربي (مانند: قرائت غربي حقوق بشر) يا سياست هاي غربي بايستد، بايکوت و تحريم همه جانبه مي شود.

درباره ي دجّال در جوامع روايي مي خوانيم: (دجّال با رساترين فرياد خود که همه ي عالميان بشنوند بانگ مي زند: به سويم بشتابيد اي هواداران من! منم آن کس که (خَلَق فَسوّي) و منم آن که (قدّر فهدي) آري! (أنا ربکم الأعلي). همه ي اين اوصاف در مورد تمدن غربي صادق است. غرب مادّي و متافيزيک ستيز از طريق امپراطوري اهريمني و جهاني رسانه ها و شبکه هاي عظيم صوتي - تصويري - مطبوعاتي با ترويج اخلاق، حقوق، ارزش ها و هنر مادّي، ولايت خود بر شئون انسان را فرياد مي کند و با حرکت خزنده ي فراگير خويش، آدمي را در چنبره و قبضه ي خويش گرفته و از عالم علوي جدا ساخته است.

وسايل ارتباط جمعي، بلندگوي تبليغ ارزش ها و هنجارهاي مادّي اند و قوانين دست ساز بشر غربي با هزار نوع تدليس و آرايش و چاشني به هاضمه ي فکر جامعه جهاني خورانده مي شود و به اين شکل، تمدن مادي و فرهنگ دين ستيز غربي، ولايت و سرپرستي خود را بر معاش و معاد انسان و سعادت و رستگاري وي اعلام مي دارد و ولايت هر منبع غيبي و متافيزيکي را نفي مي کند که در واقع اين جز کوس خدايي زدن و ادعاي ربوبيت کردن، نيست. [2] .

از احوال غريب دجّال است که به همراه او آب و آتشي ديده مي شود که آن آب در حقيقت آتش و آن آتش در واقع آب است، بنا بر اين هر کس اين دو را مشاهده کرد، بايد در آن آتش در آيد که همانا آبي است بس زلال.

چه کسي است که نداند آب گواراي لذت هاي دنيوي و مشتهيات حيواني و تکاثر ثروت و رفاه مادي که غرب ماده باور و ماده پرست به کام انسان عطشناک مي ريزد، چيزي جز آتش سعادت سوز و شرافت سوز نيست، و نيز کيست که نداند آنچه که غربِ از آسمان بريده و زمين گير شده! زشت و ضد ارزش معرفي کند، در حقيقت جز آب حيات رستگاري نيست.

دجّال در تراث روايي ما، يک چشم معرفي شده است و گفته شده که چشم ديگر او کور است و قطعا اين وصف، زيبنده ي تفکر و تمدن ماده زده ي غربي مي باشد؛ چه آن که غرب از دو بخش عالم و هستي آدمي يعني ماده و معنا و به عبارت ديگر جسم و روح، تنها ماده و ماديات و جسم و جسمانيات را مي بيند و اساسا توانايي مشاهده ي معنا و معنويت و روح و روحانيت را ندارد و اين يعني او از يک چشم محروم است و يکي از دو سمت و سوي جغرافياي هستي را نديده و هرگز درک نکرده است.

سرانجام در احاديث مي خوانيم که (هيچ جايي از زمين باقي نمي ماند مگر آن که دجّال در آن گام مي نهد و حضور خود را اعلام مي کند به جز مکه و مدينه؛ زيرا فرشته اي با شمشيري بر فراز اين دو ناحيه ي مقدسه ايستاده و از ورود دجّال به آن ها جلوگيري مي کند).

از زماني که استعمار قديم در لباس استعمار نوين، تجديد حيات کرد و با استعمار فکري -فرهنگي و استکباري اقتصادي، اختاپوس وار با بازوهاي پليد خود به اطراف و اکناف چنگ اندازي کرده، هيچ قسمتي از کره ي خاکي از لوث وجود او بر کنار نمانده و همه کشورهاي جهان سايه ي شوم او را بر سر خود حس کرده اند. همه ي فرهنگ ها مقهور ارزش ها و هنجارهاي غربي قرار گرفته است مگر ايدئولوژي مترقي و حيات بخش اسلام ناب که در حديث فوق با زبان سمبليک، حرم الهي مکه و حرم نبوي مدينه - سراي توحيد و نبوت- نماد آن قلمداد شده است و اين به آن معناست که تفکر اِلحادي، نوين غرب هرگز اسلام اصيل را مقهور نخواهد ساخت که (الاسلام يعلو و لا يُعلي عليه). [3] .


پاورقي

[1] در مورد ريزش باران و رويش گياه و تسلط انسان بر آن ها، امروزه شاهد تکنيک هايي هستيم که تا دو قرن پيش، شايد هيچ کس به ذهنش نيز خطور نمي کرد مانند: پديده ي به اصطلاح باردار کردن ابرها و باران مصنوعي و کشاورزي بدون خاک (بر روي آب) و....

[2] نفي ربوبيت الهي و اصل خودبسندگي در واقع جنيني است که از لقاح بذرهاي (اومانيسم) و (سکولاريسم) - يعني دو مؤلّفه بنيادين تفکر معاصر غرب - متولد مي شود.

[3] موسوعة الامام المهدي / تاريخ الغيبة الکبري / صص 517 - 511 و 532 و 535.