بازگشت

رهي معيري






چون شمع نيمه جان بهواي تو سوختيم

با گريه ساختيم و به پاي تو سوختيم



اشکي که ريختيم به ياد تو ريختيم

عمري که سوختيم براي تو سوختيم



پروانه سوخت يکشب و آسود جان او

ما عمرها ز داغ جفاي تو سوختيم



ديشب که يار انجمن افروز غير بود

اي شمع تا سپيده بجاي تو سوختيم



کوتاه کن حکايت شبهاي غم «رهي»

کز برق آه و سوز نواي تو سوختيم