بازگشت

بابا فغاني شيرازي






دمي که بوي گل از باد نوبهار آيد

به غنچه دل من بي تو زخم خار آيد



بهار آمد و ياران به عيش خود مشغول

دو چشم من نگران هر طرف که يار آيد



مرا چو نيست نشاط از بهار و باغ چه سود

که سبزه بردمد از خاک و گل به بار آيد



دلا به پاي گل و سرو آب ديده مريز

نگاهدار که آن سرو گلعذار آيد



خوش آن سرشک جگرگون که پيش لاله رخي

ز دل به ديده و از ديده برکنار آيد



ز باغ وصل جوانان گلي بچين امروز

که گل رود ز گلستان و خار بار آيد



چو در دلت نکند ناله «فغاني» کار

بگشت گلشن کويت اگر چکار آيد