بازگشت

تجربه و يأس


يعني مشاهده شدن آمدنها و رفتنهاي مکاتب و مذاهب و فرقه هاي مختلف و ديده شدن آنها و آزمودن آنها و معلوم شدن عدم کفايت و لياقت آنها ظهور يأس و بدبختي نسبت به تمام آنچه که غير من عندالله است.

چنانکه رايج است و امروزه با آن مواجه هستيم، قيل و قالها زياد است و انواع مکاتب و فرقه ها و دسته ها و گروهها هر کدام حرفي مي زنند و صدايي در مي آورند و داعيه رهبري مردم جهان را دارند و از مردم دعوت مي کنند که زير پرچم آنها بروند و برنامه آنها را اجرا کنند و وعده هائي مي دهند و هر کدامشان مي گويند ما چنين و چنان مي کنيم و اگر فلان و بهمان طور بشود دنيا را بهشت مي کنيم و تمام مسائل بشريت را حل مي کنيم البته معلوم است که دروغ مي گويند و وقتيکه بر سر کار آمدند يکي از صدها را هم که وعده داده اند نمي توانند انجام بدهند و فقط وعده اي بوده که داده اند تا بر سر کار بيايند. مردم هم که مي بينند اين طور است پس از مدتي از اينها دلسرد مي شوند يا دنبال کسي يا کساني ديگر راه مي افتند که حرف ديگري مي زنند و وعده ديگري مي دهند تا اينکه بالاخره معلوم مي شود که آنها هم صادق نيستند و اين جريان به همين صورت پيش مي رود تا اينکه بشريت همه نوع از اينها را ديده باشد و همه نوع «وعده هاي طلائي» را شنيده و انجام نشدنش را آزموده باشد و ديگر گوشش پر شود و دروغ بودن و پوچي اين نوع وعده ها و سستي اين بناها بر او آشکار شده و به طور کلي از آنچه که غير از جانب خداست مأيوس شود و با پيداکردن چنين يأسي، با تمام قلب و جان مشتاق چيزي شود که فقط از جانب خداست و اشتياق کسي را پيدا کند که جز آنچه خدا و رسول او فرموده اند، حرفي و کاري و برنامه اي و.... ندارد و مردم را فقط در راه خدا راه مي برد پس از اينکه چنين تشنگي براي راه خدا و براي مرد خدا پيدا شد. جستجوي حقيقت انجام مي شود و فرارسيدن چنين زماني جداً مايه روشني چشم است. جستجوگران اينجا و آنجا، در اين کتاب و آن کتاب پاي اين تريبون خطابه و آن منبر و عظ، در اين مقاله و آن نوشته حقيقت را جستجو مي کنند به سخنها گوش مي دهند و سبک و سنگين مي کنند، اشخاص را مي بينند و مقايسه مي کنند وعده ها را مي شنوند و آنها را مي سنجند. در اين راه عده اي هدايت مي شوند و خودشان بعداً سبب هدايت عده ديگري مي شوند و اين جريان به طور زنجيري، يک روند دائم التزايدي پيدا مي کند.

از آنجا که نبودن امام (عليه السلام) در بين مردم و غيبت آن وجود مقدس، مآلا باعث ايجاد چنين حالتي مي شود و چنين تشنگي اي را باعث مي شود و مردم را متوجه چنين فقداني مي کند نشان دهنده يکي از وجوه حکمت غيبت آن حضرت است و از همين جا وظيفه مومنين را در دوره غيبت مي توان استنباط نمود.