بازگشت

جريان خواب و ازدواج نرجس خاتون


چند نکته در حاشيه اين خبر

1 ـ مي توان تاريخ خريداري اين بانو و ازدواج امام عسکري (عليه السلام) را به دست آورد، زيرا امام هادي (عليه السلام) قبل از شهادتش که در سال 254 هجري اتفاق افتاده است براي فرزند خود امام عسکري تدارک ازدواج مي بيند تا از آن بانوي مجلله مهدي (عليه السلام) پرچمدار دولت حقه به وجود آيد. از طرفي هم مي دانيم که امام مهدي (عليه السلام) پس از شهادت جد گراميش قدم به دنيا گذارده است. وقتي توانستيم به دست آوريم که بين ازدواج و ولادت بيش از زمان ضروري براي حمل و ولادت نگذشته، مي فهميم که ازدواج در همان سال 254 واقع شده است.

2 ـ بر اين حديث اعتراضاتي ممکن است وارد شود که مي توان روي اصول عقيدتي ما آنها را پاسخ ولي براي کساني که معتقد به اصول ما نيستند بلا جواب خواهند ماند علاوه بر اينکه بعداً خواهيم گفت که ما براي اثبات تاريخي اين مطلب ملزم به اعتبار اين خبر تنها نيستيم.

اعتراض و اشکال اول: از اين خبر استفاده مي شود که امام هادي (عليه السلام) عليم غيب مي دانسته و به اموري از راه غيب آگاه بوده است در حالي که ?لا يعلم الغيب الا الله? علم غيب را کسي جز خدا نمي داند.

جواب: بعد از فرض اثبات امامت آن حضرت، دانستن علم غيب هيچ اشکالي ندارد زيرا ما نمي گوئيم که امام اين علوم غيبيه را از خود دارد بلکه ما معتقديم که امام هرگاه اراده کند چيزي را بفهمد خدا به او مي فهماند چنانکه بعضي از روايات هم حاکي از اين مطلب است.

اشکال دوم: اعتقاد به مضمون اين خبر مستلزم آن است که ما به احلام و خوابها معتقد باشيم و حال آنکه چنين اعتقادي خرافات محض است.

جواب: از سه راه پاسخ اين اشکال داده مي شود.

1 ـ خرافات عبارت است از اعتقاد به صدق و راستي تمام انواع خوابها، از هر کس و در هر وقت و اين را هيچ عاقلي نمي گويد و ما هم چنين ادعايي نداريم و صحت اين حديث هم متوقف بر آن نيست. بلي بعضي خوابها واقعيت دارد و در عالم خارج هم تحقق پيدا کرده و مي کند هر کس که در دوران زندگي خود انديشيده و يا به کتابهايي که در باب خوابها نوشته شده از قبيل «دار السلام» از ميرزا حسين نوري و «الاحلام» از دکتر علي وردي بنگرد به صحت بعضي خوابها اعتراف خواهد کرد.

در اين صورت ممکن است آنچه در اين خبر بيان شده است يکي از همان خوابهاي مطابق تاريخ باشد به ويژه آنکه اين داستان متصف به حوادث و مشخصاتي است که با عالم ظاهر مخالفتي ندارد پس اگر اين روايت از جهات ديگر نقص نداشته باشد و براي اثبات يک موضوع تاريخي کافي باشد اين جهت نمي تواند نقص به روايت وارد سازد.

2 ـ ممکن است گفته شود که خوابهاي پيغمبر و امام محال است دروغ باشد زيرا خوابهاي کاذب خوابهاي شيطاني است و شيطان ممکن نيست که به صورت پيغمبر و يا امام درآيد و شاهد اين مطلب جمله اي است که به پيغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم) نسبت داده شده است که فرمود: (من رأنا فقد رأنا) هر کس ما را در خواب ببيند خود ما را ديده است و راست است و همچنين امام عسکري به يکي از اصحاب خود مي فرمايند: «واعلم ان کلامنا في النوم مثل کلامنا في اليقظه» [1] .

يعني: کلام ما در عالم خواب مثل کلام ما در عالم بيداري است.

وقتي اين مطالب روشن شد مي گوئيم ممکن نيست خوابي که پيغمبر و امام در آن ديده شده دروغ باشد.

3 ـ ما مجبور نيستيم که اين حديث را به عنوان يک خواب بپذيريم بلکه ممکن است به يک سلسله مطالب رمزي حمل گردد و بگوئيم که مادر مهدي (عليه السلام) در شهر و ديار خود به صورتي پيچيده و مبهم به خط سير و مشي آينده خود ملهم گشته است تا وقتي که با صحنه الهامي در خارج روبرو مي شود حضرت عسکري را دوست داشته و علاقمند مي گردد و اينهم خود يک مصلحت الهي بوده که خداوند مي داند که اين زن مادر حضرت مهدي (عليه السلام) بايد باشد و چون در اين راه با مشکلاتي روبرو خواهد شد بايد قبلا براي آمادگي و ساختن او مطالب آينده را به وي الهام نمود گرچه به صورت ناخودآگاه باشد. تا اين بانو تمام توجه و عواطف خود را معطوف به آن مسئوليت بزرگ خود سازد و اگر چنين نمي بود و خداوند قبلا او را براي چنين مسئوليت بزرگي آماده نمي ساخت ممکن بود که با اندک فشار و اذيتي باعث نابودي فرزند خود شده و او را به چنگال جنايتکاران تاريخ بسپارد و اين بر خلاف مصلحت و نظر خدا بود. و اگر کسي بخواهد منکر الهام شود بر خلاف نص صريح قرآن کريم است زيرا در قرآن خداوند به زنبور عسل الهام فرموده و مي فرمايند:

«واوحي ربک الي النحل ان اتخذي من الجبال بيوتاً ومن الشجر و مما يعرشون» [2] .

اشکال سوم: اين حديث دلالت دارد بر اينکه اسلام آوردن و ازدواج اين بانو هر دو در عالم خواب انجام گرفته است در حالي که اين نه از نظر اسلام و شرع درست است و نه از نظر قانون.

جواب: گرچه روايت بر اين دلالت دارد اما ما مدعي نيستيم که به صرف خواب و رؤيا اکتفا شده باشد، بلکه در عالم ظواهر و بيداري و بعداً ايمان آورده، يا اينکه در شهر وبلاد خود پس از اينکه به صحت خواب خود پي برد و بعد از بيدار شدن از خواب حتماً اسلام را پذيرفته است و يا اينکه وقتي به امام هادي مي گويد (يابن رسول الله) و امام را با وصف پسر خدا خطاب مي کند اين خود متضمن اسلام اوست. و يا اينکه بعد از اينکه (حکيمه) تعاليم دين را به وي آموخته است اسلام را پذيرفته و به هر صورت قبل از ازدواجش با امام عسکري (عليه السلام) مسلمان بوده و ايمان داشت است. و اما اگر کسي بگويد: که وقتي خواب ديد مسلمان نشد و همانطور غير مسلمان بود تا رسيد به سامراء در اين صورت چگونه امام عسکري (عليه السلام) هر شب در عالم رؤيا به ديدن او مي رفته است.

جواب اين مطلب هم بسيار روشن است زيرا کسي که معتقد به صحت خواب نيست معتقد به ديدار امام در عالم خواب هم نخواهد بود. و اما کسي که معتقد است مي گويد همان اسلامي که در خواب به او عرضه شد و پذيرفت براي ديدار در عالم خواب کافي است و براي ديدار واقعي هم که بعداً اسلام پذيرفت. و اما ازدواج در عالم خواب قطعاً کافي نبوده و بلکه با انشاء بعدي امام هادي (عليه السلام) انجام گرفته است چنانکه صريح حديث است که حضرت فرمود: فاني قد زوجت الي محمد الحسن (عليه السلام) وامّ القائم (عليه السلام) بعد از احراز رضايت طرفين به عنوان اينکه ولي آندو و ولي همه مؤمنين است حضرت خطبه عقد را اينچنين انشاء مي فرمايد.

اشکال چهارم: اين حديث دلالت دارد بر اينکه صليبها و ستونها بي جهت فرو ريخت. اين چگونه ممکن است؟

جواب: شکي نيست که بعد از ظهور اسلام دين مسيحيت باطل است و بر تمام مردم لازم است که به اسلام بگروند و از اسلام هدايت جويند، روي اين جهت ممکن است اين خود معجزه اي از طرف خدا بوده که انجام شده است به دو منظور.

اول اينکه مسيحيان بدانند که ديگر اين دين زوال خواهد پذيرفت و آماده پذيرش اسلام شوند.

دوم اينکه ازدواج اين بانو با پسر عمويش واقع نشود. زيرا در عالم الهي چنين است که او همسر امام است.

3 ـ مطلب سومي که مي توان در حاشيه اين حديث بيان کرد اين است که اين روايت از نظر تاريخي مهمل و مجمل است گرچه مي توان وقت خريداري اين بانو را به دست آورد، ولي زمان و مکان اين جنگي که بين اسلام و روم بوده و در نتيجه مليکه اسير شده است را نمي توان تعيين کرد زيرا در آن دوره اطراف و جوانب حکومت اسلامي همه جا ميدان جنگها و فتوحات اسلامي بوده و اغلب جنگها بين روم و اسلام بوده است.

لفظ روم کلمه اي است که در آن زمان داراي معناي وسيعي بوده و شامل تمام کشورهاي مسيحي نشين و خارج از اسلام مي شده است. روم در حقيقت عبارت بود از مستعمرات همان رومي که امروزه پايتخت ايتاليا است و لقب رسمي پادشاهان آن (قيصر) بوده است.

در اين مورد مي توانيم متوجه حادثه اي شويم که تاريخ در سال 249 يادآور شده است که شخص پادشاه روم با پنجاه هزار نفر در جنگ با مسلمين شرکت کرده و عده زيادي از طرفين کشته شده اند. [3] احتمال مي رود که اين حادثه همان حادثه اي باشد که روايت مورد بحث يادآور مي شود. و امام عسکري در آن سال هفده سال داشته و مليکه هم ممکن است همان وقت اسير شده باشد و زير دست ارباب خود باقي بوده تا سال 254 که خواسته او را بفروشد و امام هادي (عليه السلام) او را مي خرد تا او را با فرزندش امام عسکري (عليه السلام) تزويج نمايد. به هر صورت روايت صراحت ندارد که بعد از اسيري بلافاصله فروخته شده باشد.

فرض دوم: اينکه مالک اين بانو (حکيمه) خواهر امام هادي (عليه السلام) بوده است. روايتي که در اين باب وارد شده اصلا متعرض اين بانو و شرح حال و تاريخ ورود وي به بلاد اسلامي و يا تاريخ خريد آن به وسيله امام هادي (عليه السلام) نشده است بلکه اينطور آغاز مي کند که روزي از روزها امام عسکري (عليه السلام) به ديدن عمه خود حکيمه مي رود. کنيري را مي بيند. حکيمه خاتون مي گويد اي سيد و آقاي من مي خواهي اين کنيز را به تو ببخشم. امام مي فرمايد نه عمه جان فقط از اين جاريه تعجب مي کنم. چرا تعجب مي کني؟

حضرت ميفرمايد: به همين زودي فرزندي از او به وجود مي آيد که دنيا را پر از عدل و داد ميکند.سپس حکيمه خاتون ميگويد پس من اين کنيز را براي تو ميفرستم. امام عسکري (عليه السلام) هم قبول ميکند به شرط اينکه از پدرگراميش استيذان شده وآن حضرت اذن دهد، آنگاه حکيمه خاتون به منزل برادرش مي رود و مي گويد: همين که رسيدم اول امام هادي (عليه السلام) به من فرمود نرجس را به پيش فرزندم بفرست. آنگاه به من فرمود اي مبارکه خدا خواسته که تو را در اجر و مزد شريک کرده باشد. من گفتم آقاي من، من هم به همين منظور آمده بودم.

حکيمه به منزل برگشته و به آرايش نرجس پرداخته و سپس او را به امام عسکري (عليه السلام) تقديم مي کند و در همان منزل خود وسايل عروسي آنها را فراهم مي سازد. امام عسکري (عليه السلام) هم چند روزي در خانه عمه خود مي ماند تا چند روز بعد که امام هادي (عليه السلام) از دنيا مي رود آنوقت با همسر خود به خانه پدري بر مي گردد. [4] .

اين روايت در چند خصيصه با چند روايت سابق موافق است

1 ـ اينکه مادر حضرت مهدي (عليه السلام) کنيزي بوده است. 2 ـ نام آن کنيز نرجس بوده. 3 ـ ازدواج امام عسکري (عليه السلام) با وي در زمان حيات پدر و به اذن وي انجام گرفته است.

فقط در اين روايت تاريخ ازدواج را روزهاي آخر عمر شريف امام هادي (عليه السلام) ذکر مي کند ولي اين مطلب از روايت سابق به روشني فهميده نمي شود.

در اين روايت روي هم رفته اشکال و اعتراض نيست جز يک اشکال که امام عسکري (عليه السلام) وقتي به ديدن عمه اش مي رود چگونه به کنيزي که مربوط به ديگري است و جايز نيست که آن حضرت به وي نگاه کند نگاه کرده است؟ و از نظر شرعي تا حدوديکه مالک اجازه دهد براي ديگري اشکالي ندارد که به وي نگاه کند و اما اينکه در روايت اشاره به اذن قبلي (حکيمه) نکرده است، روي اين جهت است که اين فرض پيش مسلمين محرز و مسلّم است و راوي به خاطر اينکه مي داند شنونده اين داستان مسلمين خواهند بود و در ذهن آنها اين مطلب مسلم است. اشاره اي به اين مطلب نکرده و مهمل گذاشته است.


پاورقي

[1] مناقب ج 3 ص 534.

[2] سوره 16 آيه 68.

[3] کامل ج 5 ص 312.

[4] اکمال الدين نسخه خطي.