بازگشت

سازندگي فردي


(منتظران مصلح خود بايد صالح باشند)

اثر مهم ديگري که انتظار دارد حل نشدن در مفاسد محيط و عدم تسليم در برابر آلودگيهاست. انتظار فرج باعث مي شود که فرد مسلمان آنچه در توان دارد بکار گيرد تا سطح انديشه و آگاهي و آمادگي روحي و جسمي و مادي و معنوي خود را بالا ببرد تا بتواند در پياده کردن آن اصلاحات عميق و همه جانبه و گسترش قسط و عدل و يکتاپرستي در سراسر گيتي سهيم باشد. کسي که خود فاسد و ناصالح است، نمي تواند در انتظار حکومتي باشد که با افراد فاسد بشدت مبارزه مي کند.

اعتقاد به اينکه سرانجام، کره زمين از شر مستکبران نجات يافته و اصلاح خواهد شد، انسان را وادار مي کند که خود ظلم نکند و بدنبال فساد و بي بند و باري نرود.

هنگامي که فساد فراگير مي شود و اکثريت و يا جمع کثيري را به آلودگي مي کشاند. گاهي آنها فکر مي کنند، کار از کار گذشته و ديگر اميدي براي اصلاح نيست و تلاش و کوشش براي پاک نگهداشتن خويش بيهوده است. اين نوميدي و يأس ممکن است آنها را تدريجاً به سوي فساد و همرنگي با محيط بکشاند و نتوانند خو درا به صورت يک اقليت صالح در برابر اکثريت ناسالم حفظ کنند و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوائي بدانند.

تنها چيزي که مي تواند در آنها روح اميد بدمد و به مقاومت و خويشتن داري دعوت کند و نگذارد در محيط فاسد حل شوند، اميد به اصلاح نهايي است. تنها در اين صورت است که آنها دست از تلاش و کوشش براي حفظ پاکي خويش و حتي براي اصلاح ديگران بر نخواهند داشت و اگر مي بينيم در دستورات اسلامي يأس از آمرزش و رحمت خدا يکي از بزرگترين گناهان شمرده شده است و ممکن است افراد ناوارد تعجب کنند که چرا يأس از رحمت خدا اين قدر مهم تلقي شده، آنهم مهمتر از بسياري از گناهان ديگر، فلسفه اش در حقيقت همين است که گناهکار مأيوس از رحمت، هيچ دليلي نمي بيند که به فکر جبران بيفتد و يا لااقل دست از ادامه گناه بر دارد و منطق او اين است که آب که از سرگذشت چه يک قامت و چه صد قامت.

امّا هنگامي که روزنه اميد براي او گشوده شود، با اميد به عفو پروردگار و تغيير وضع موجود نقطه عطفي در زندگي او پيدا مي شود و چه بسا او را به توقف کردن در مسير گناه و بازگشت به سوي پاکي و اصلاح دعوت مي نمايد.

به همين دليل اميد را مي توان همواره به عنوان يک عامل مؤثر تربيتي در افراد دانست.