بازگشت

رابطه نيت و ذکر


وقتي حقيقت نيت روشن گشت، مي بينيم که نيتِ تقرب إلي الله هميشه ملازم و همراه با توجه و تصوّر ذهني نسبت به خداي متعال مي باشد. از طرف ديگر گفته شد که اعمال دو دسته اند، يک عدّه «جوارحي»اند و دسته ديگر «قلبي». اعمال جوارحي موقعي مقرِّب بودند که همراه با قصد قربت خالصاً لوجه الله باشند. و اعمال قلبي جز تصوّر صفات جماليه الهي چيز ديگري نبودند، يعني تصوّر صفات خدا که نوعي توجه و ذکر خداي متعال است و خلاصه اينکه هيچ عملي (چه قلبي و چه جوارحي) موجب قرب و نزديکي به خداي متعال نمي شود مگر اينکه با نيّت و قصد قربت باشد و هيچ قصد و قربت الهي امکان ندارد مگر با يک نوع توجّه و تذکّر و يادآوري خداي متعال. اينجاست که مي توان گفت: «تنها راه منحصر به فردِ» تکامل، ذکر است و تذکر او و بدون توجّه و تذکّر الهي نمي توان قدمي در راه تکامل برداشت و خداي متعال در وصف قرآن کريم مي فرمايد: «ما هو إلاّ ذکر للعالمين»

قرآن چيزي جز توجه دهنده و تذکر دهنده انسانها نسبت به خداي متعال نيست.

يعني حصر قرآن در ذکر نشانگر اهميت فوق العاده ذکر در تکامل انسانها مي باشد و عجيب اين است که همين خصوصيّت يعني فقط «مذکِّر» بودن را در مورد آورنده قرآن نيز از زبان خداي متعال مي شنويم، آنجا که مي گويد: «فَذَکِّر إنّما أنت مذکِّر»

تو تذکّر بده، چرا که تو تذکّر دهنده اي بيش نيستي.

حتي آنجا که مي خواهد نمونه خلقت و عصاره جهان آفرينش را به عنوان الگويي جهت تربيت انسانها معرفي کند مي فرمايد: اين الگو مال آنهايي است که اميد به آخرت داشته و در بيشتر موارد به ياد خدا باشند.

«لَقد کانَ لکُم في رسول اللّهِ أُسوَةٌ حَسنةٌ لمن کان يَرجُوا الآخرةِ و ذَکرَاللّهَ ذِکراً کَثيراً.»