بازگشت

رابطه انگيزه با عمل و اقسام عمل از حيث نمود ظاهري


حال اينجا اين سؤال پيش مي آيد که آيا به صرف انجام عمل خوب، انسان مي تواند به مقام قربِ الهي برسد؟ و به عبارت ديگر آيا عمل صالح شرط کافي در رسيدن به چنان مقامي است؟ يا اينکه شرط کافي نبوده بلکه شرط لازم مي باشد؟ و اگر شرط لازم باشد، شرط ديگرش چيست؟ جواب مسأله اينست که شرط ديگري که لازم بوده و حتي از اصل خودِ عمل نيز مهمتر است انگيزه و نيّتي است که انسان را وادار کرده تا به سوي آن عمل حرکت کند، تأثير «انگيزه» و «نيّت» از جهت قرب و بعد بحدّي است که:

1 ـ گاهي عمل، عمل صالح است ولي کاملا بي خاصيت بوده هيچ گونه تأثيري در رسيدن انسان به خدا ندارد مانند جائي که انسان غريقي را نجات مي دهد ولي انگيزه الهي ندارد و انگيزه غير الهي نيز ندارد که در اين صورت اگر چه تکليف از گردن شخص برداشته مي شود ولي هيچ اثري از حيث قرب و بعد نسبت به خداي متعال ندارد اگر چه اصل عمل در ظاهر بسيار عالي و قابل تحسين مي باشد.

2 ـ گاهي علاوه بر اينکه موجب قرب نمي شود بلکه موجب بُعد هم مي شود، مانند کارهاي عبادي از قبيل نماز و روزه که از روي ريا انجام بگيرد که اگر چه در ظاهر عملي خيلي عالي و خوب است ولي در باطن نه تنها موجب قرب نيست بلکه موجبات خسران و دوري انسان از حق تعالي را نيز فراهم مي آورد. از طرف ديگر گاهي عمل نيست و نيّت هست مثلا در جريان جنگ نهروان بعد از اينکه جنگ به پايان رسيد يکي از ياران حضرت علي (عليه السلام) اظهار تأسف کرد از اينکه برادرش موفق به شرکت در اين جنگ نشده بود تا از ثواب جهاد بهره مند شود در اين هنگام حضرت علي (عليه السلام) رو کرد به او فرمود: آيا برادرت دوست داشت که در اين جنگ شرکت کند؟ آن شخص جواب داد: بلي ولي به علت مشکلاتي نتوانست شرکت کند. حضرت علي (عليه السلام) فرمود او نيز از ثواب جهاد بهره مند گشته است: «لکل امرء ما نواه» «إنما الأعمال بالنيات».

جهت ديگري که در «نيّت» مهم است مربوط به اعمال قلبي است از قبيل توکّل و رضا و محبّت و... که در اين امور ديگر همه کاره نيّت است زيرا که توکل داشتن، يقين داشتن و... امري نيست که جوارحي باشد. و صرفاً امري باطني است و شخصي يا اعتماد به خدا دارد يا ندارد، و يا يقين به خدا دارد يا ندارد؟ و نمي شود که در ظاهر يقين داشته باشد و در باطن نداشته باشد و در ظاهر محبّت داشته باشد و در باطن خلاف آن باشد.

به اين ترتيب نقش نيّت در اعمال کاملا ظاهر مي شود البته با اين توضيحات ما نمي خواهيم ارزش عمل جوارحي را منکر شويم و نيّت را در همه موارد همه کاره بدانيم، بلکه مي خواهيم بگوئيم: اعمال بر دو قسم است. جوارحي و قلبي، در اعمال جوارحي، هم بايد عمل خوب باشد و هم نيّت صحيح که در صورت نبودن نيت صحيح نه تنها که عمل مقرّب نيست بلکه مبعدّهم است ولي در بعضي اعمال جوارحي (آنجا که انسان انجامش را ندارد ولي انگيزه اش را دارد) و همچنين در اعمال قلبي همه کاره نيت است.