بازگشت

برنامه زندگي و اهداف حضرت مهدي از زبان پدرش


«ابراهيم بن مهزيار، يکي از نيکبختاني است که در غيبت صغري به زيارت امام زمان خويش نائل آمده است. وي در اين تشرّف فرازي از وصيّت هاي امام حسن عسکري (عليه السلام) به حضرت بقية الله ارواحنا فداه را از زبان خود آقا نقل کرده است بدين صورت:

ـ «اِعْلَمْ يا اَبا اِسْحاقَ! اِنَّهُ قالَ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ: يا بُنَّيَّ! اِنَّ اللهَ جَلَّ ثَناءهُ لَمْ يَکُنْ لِيُخَلِّيَ اَطْباقَ اَرْضِهِ، وَ اَهْلَ الْجِدِّ في طاعَتِهِ وَ عِبادَتِهِ، بِلا حُجَّة يُسْتَعْلي بِها وَ اِمام يُؤتَمُّ بِهِ، وَ يُقْتَدي بِسُبُلِ سُنَّتِهِ وَ مِنْهاجِ قَصْدِهِ».

ـ «اي ابو اسحاق! بدان که پدرم صلوات الله عليه به من فرمود:

ـ «پسرجان!، خداي تبارک و تعالي هرگز اقطار زمين و تلاشگران در عبادت و اطاعت را بدون حجتي نمي گذارد که دانش و ايمان آنها را بالا ببرد، و بدون امامي که به او اقتدا کنند و بدون پيشوايي که راه را به آنها نشان دهد».

ـ «وَ اَرْجُو يا بُنَيَّ اَنْ تَکُونَ اَحَدَ مَنْ اَعَدَّهُ اللهُ لِنَشْرِ الْحَقِّ وَطَيِّ الْباطِلِ، وَ اِعْلاء الدّينِ، وَ اِطْفاءِ الضَّلالِ فَعَلَيْکَ يا بُنَيَّ بِلُزُومِ خَوافِي الاَْرْضِ وَ تَتَبُّعِ اَقاصيها، فَاِنَّ لِکُلِّ وَلِيٍّ مِنْ اَوْلياء اللهِ عَزَّوَجَلَّ عَدُوّاً مُقارِعاً، وَضِدّاً مُنازِعاً، اِفْتِراضاً لِمُجاهَدَةِ اَهْلِ نِفاقِهِ وَ خِلافِهِ، اُولِي الاِْلْحادِ وَ الْعِنادِ، فَلا يُوحِشَنَّکَ ذلِکَ».

ـ «اميدوارم که فرزندم! تو از کساني باشي که خداوند آنها را براي نشر حق و برچيدن اساس باطل، اعلاي دين و خاموش کردن شعله هاي باطل، آماده ساخته است».

ـ «اي فرزند! بر تو باد جاهاي پنهان و دور دست، که همواره در



[ صفحه 89]



جاهاي دور دست و پنهان زندگي کن، که هر يک از دوستان خدا، دشمني خطرناک و مخالفي مزاحم دارند، و اين واکنش وجوب جهاد با منافقان، مخالفان، ملحدان و منکران است، که اين امر موجب وحشت تو نباشد».

ـ «وَاعْلَمْ اَنَّ قُلُوبَ اَهْلِ الطَّاعَةِ وَ الاِْخْلاصِ، نُزِّعٌ اِلَيْکَ مِثْلَ الطَّيْرِ اِذا اَمَّتْ اوْکارَها، وَهُمْ مَعْشَرٌ يَطْلُعُونَ بِمَخائِلِ الذِلَّةِ وَ الاِْسْتِکانَةِ، وَ هُمْ عِنْدَاللهِ بَرَرَةٌ اَعِزّاءُ يَبْرُزوُنَ بِأنْفُس مُخْتَلَة مُحْتاجة، وَهُمْ اَهْلُ الْقَناعَةِ وَ الاِْعْتِصامِ، اِسْتَنْبَطُوا الدّينَ فَوازَروُهُ عَلي مُجاهَدَةِ الاَْضْدادِ، خَصَّهُمُ اللهُ بِاِحْتِمالِ الضَّيْمِ، لِيشْمَلَهُمْ بِاتِّساعِ الْعِزِّ في دارِ الْقَرارِ، وَجَبَّلَهُمْ عَلي خَلائِقِ الصَّبْرِ، لِتَکُونَ لَهُمُ الْعاقِبَةُ الْحُسْني، وَ کَرامَةُ حُسْنِ الْعُقْبي».

ـ «پسرم! دل هاي مردم ديندار و با اخلاص، مانند پرندگاني که شيفته آشيانه خويش باشند، مشتاق لقاي تو هستند. آنها در ميان مردم با خواري زندگي مي کنند ولي در پيشگاه خداوند عزيز و محبوب هستند. آنها خود را بيچاره و بي نقش نشان مي دهند ولي اهل قناعت و خويشتن داري هستند. آنها دين خود را به وسيله مبارزه با ضدّ دين، کامل نگه مي دارند. خداوند آنها را با پيکار در برابر بي عدالتي امتياز داده، تا در سراي جاويدان، مشمول عزت بي کران خود سازد، خداوند آنها را در برابر ناملايمات شکيبا آفريده، تا حسن عاقبت در جهان سرمدي از آنِ آنها باشد».

ـ «فَاقْتَبِسْ يا بُنَيَّ! نُورَ الصَّبْرِ عَلي مَوارِدِ اُمُورِکَ، تَفُزْ بِدَرْکِ الصُّنْعِ في مَصادِرِها، وَاسْتَشْعِرِ الْعِزَّ فيما يَنُوبُکَ تَحْظَ بِما تُحْمَدُ عَلَيْهِ اِنْشاءَ الله».

ـ «فرزندم! در هر کاري که بر تو پيش آيد از نور صبر و مقاومت کسب نور کن، تا به امدادهاي غيبي نايل شوي. در هر حادثه اي بر تو



[ صفحه 90]



روي دهد عزت و شرف را پيشه خودساز، تا عاقبتي نيکو و پسنديده از آن تو باشد، انشاءالله».

ـ «فَکَانَّکَ يا بُنَيَّ بِتَأييدِ نَصْرِاللهِ، قَدْ آنَ، وَ تَيْسيرِ الْفَلَحِ وَ عُلُوِّ الْکَعْبِ قَدْ حانَ، وَ کَأَنَّکَ بِالرّاياتِ الصُّفْرِ، وَ الاَْعْلامِ الْبيضِ، تَخْفُقُ عَلي اَثْناءِ اَعْطافِکَ، ما بَيْنَ الْحَطيمِ وَ زَمْزَمَ، وَ کَأَنَّکَ بِتَرادُفِ الْبَيْعَةِ وَ تَصافِي الْوِلاءِ يَتَناظَمُ عَلَيکَ تَناظُمَ الدُّرِّ في مَثاني الْعُقُودِ، وَ تَصافُقِ الاَکُفِّ عَلي جَنَباتِ الْحَجَرِ الاَْسْوَدِ».

ـ «فرزندم! چنان مي بينم که زمان تأييد تو با امدادهاي الهي نزديک است، پيروزي و سرفرازي تو با مددهاي غيبي فرا رسيده است. روزي را با چشم خود مي بينم که پرچم هاي زرد و سفيد، در ميان حطيم و زمزم (در کنار کعبه) بر فراز دوشهايت به اهتزاز در آمده، دست ها براي بيعت با تو در پي يکديگر صف کشيده، دوستان در دوستي تو صفا نشان مي دهند و کارها را آن چنان به نظم و اسلوب رديف کرده اند، که همچون دانه هاي دُرّ گرانبها، که در رشته اي قرار مي گيرد، شمع وجودت را احاطه کرده اند و دست هايشان براي بيعت تو، در کنار حجرالأسود به هم مي خورد».

ـ «تَلوُذُ بِفِنائِکَ مِنْ مَلأ، بَرَأهُمُ اللهُ مِنْ طَهارَةِ الْوِلاءِ وَ نَفاسَةِ التُّربَةِ مُقَدسةٌ قلوبُهُمْ مِن دَنَسِ النِّفاقِ، مُهَذَّبٌ اَفْئِدَتُهُمْ مِنْ رِجْسِ الشِقاقِ، لَيِّنَةٌ عَرائِکُهُمْ لِلدينِ، خَشِنَةٌ ضَرائِبُهُم عَنِ الْعُدوانِ، واضِحَةٌ بِالقَبُولِ اَوْجُهُهُمْ،نَضِرَةٌ بِالْفَضْلِ عيدانُهُمْ، يَدينُونَ بِدينِ الْحَقِّ وَ اَهلِهِ».

ـ «قومي به آستانه ات گرد آيند که خداوند آنها را از سرشتي پاک وريشه اي پاکيزه و گرانبها آفريده است، دل هايشان از آلودگي نفاق و



[ صفحه 91]



پليدي شقاق پاکيزه است. به فرمان هاي ديني خاضع و منقاد هستند، دل هايشان از کينه و عداوت پيراسته است، رخسارشان براي پذيرش حق آماده، سيمايشان با نور فضل و کمال آراسته است. آئين حق را مي پرستند و از اهل حق پيروي مي کنند».

ـ «فَاِذا اشْتَدَّتْ اَرکانُهُم وَ تَقَوَّمَت اَعمادُهُمْ، قَدَّتْ بِمُکاثَفتِهِم طَبقاتُ الاُْمَمِ، اِذْ تَبِعَتْکَ في ظِلالِ شَجَرَة دَوْحَة بَسَقَتْ اَفْنانُ غُصونها، عَلي حافاتِ بُحَيْرَةِ الطَّبريَّةِ، فِعِنْدَها يَتَلألأُ صُبحُ الحَقِّ، وَيَنْجَلي ظُلامُ الْباطِلِ، وَ يَقْصِمُ اللهُ بِکَ الطُّغْيانَ، وَ يُعيدُ الايمانَ، وَ يُظْهِرُ بِکَ اَسقامَ الافاقِ وَ سَلامَ الرُفاقِ، يَودُّ الطِفْلُ فِي الْمَهْدِ لَواسْتَطاعَ اِلَيْکَ نُهُوضاً، وَ نَواسِطُ الوُحُوشِ لَو تَجِدَ نَحوکَ مَجازاً».

ـ «هنگامي که پايه هاي آنها محکم شد و ستون نفرات آنها نيرومند گرديد، با حملات پياپي آنها اجتماعات ملت هاي جهان در هم مي شکند، و آن هنگامي است، که زير درخت پر شاخ و برگي در کنار درياچه «طبريّه» (در فلسطين) با تو بيعت کنند، آن گاه صبح حق مي دمد و تيرگي باطل رخت بر مي بندد. و خداي تبارک و تعالي به دست تو کمر طاغوت ها را بشکند و راه و رسم ايمان را باز گرداند، و بيماري هاي ديگران و سلامتي دوستان به دست تو آشکار گردد. کودکاني که در آغوش گهواره آرميده اند، آرزو مي کنند که اي کاش مي توانستند برخيزند و به سويت بشتابند. درندگان دشت و صحرا آرزو مي کنند که اي کاش راهي به کويت باز مي يافتند».

ـ «تَهْتَزُّ بِکَ اَطرافُ الدُّنيا بَهجَةً، وَ تَهُزُّ بِکَ اَغصانُ العِزِّ نَضْرَةً، وَ تَسْتَقِرُّ بَواني العِزِّ في قَرارها، وَ تَؤُبُ شَوارِدُ الدينِ اِلي اَوْکارِها، يَتَهاطَلُ عَلَيکَ



[ صفحه 92]



سَحائِبُ الظَّفَرِ، فَتُخنِقُ کُلِّ عَدُوٍّ، وَ تَنصُرُ کُلِّ وَليٍّ، فَلا يَبْقي عَلي وَجْهِ الاَرْضِ جَبّارٌ قاسِطُ، وَ لا جاحِدٌ غامِطٌ، وَ لا شانِيٌ مُبْغِضٌ، وَ لا مُعانِدٌ کاشِحٌ، وَ مَنْ يَتَوَکَّلْ عَلَي الله فَهُوَ حَسْبُهُ، اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمْرِهِ، قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شيء قَدْراً».

ـ «به وسيله تو اقطار و اکناف جهان از کران تا کران نزهت گيرد، و هر شاخه شکسته و خشکيده اي سرسبز گردد، معيارهاي عزت و شرف در جاي اصلي خود قرار گيرد، آنان که از شاهراه هدايت روي برتافته اند، به آيين آرام بخش خود باز گردند، از ابرهاي پيروزي و سرفرازي، باران هاي نصرت و رحمت فرو بارد، و دشمنان را در دره هاي هلاکت غرق سازد، و دوستان را به پيروزي و سرفرازي برساند.

ديگر در روي زمين از ستمگر تجاوزگر، منکر عنادگر، دشمن حيله گر، و مخالف بدسير، اثر و نشاني باقي نباشد. که «هر کس به خداوند توکل کند، خداوند او را بس است. خداوند امر خود را به انجام رسانده است».

آنگاه فرمود: اي ابا اسحاق! اين نشست ما در پيش تو مکتوم بماند، مگر از اهل صدق و برادران ديني با صدق و صفا. هنگامي که نشانه هاي ظهور آشکار شود خودت و برادران ايماني ات بي درنگ به سوي ما بياييد و همراه با ديگر کساني که به سوي مشعل يقين مي شتابند به سوي انوار درخشان مشعل هاي دين بشتابيد، تا به



[ صفحه 93]



حقيقت نائل گرديد، انشاءالله». [1] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 52 ص 35، بياد مهدي «عج» ص 257 ـ 253.