تشابه غيبت حضرت مهدي و ترديد شيعيان وي به ماجراي اصحاب کهف
آيا موضوع مخفي شدن مهدي (عج) در چاه (سرداب مقدس) سامرا که نويسنده مذکور در قسمتي از مقاله خود در صدد تمسخر و نفي واقعيت آن است خود اثبات اين معني را نمي کند که «تا نباشد چيزکي مردم نگويند چيزها؟!»
آيا فراموش کرده ايد که خداي متعال ترديد مردم در مورد تعداد اصحاب کهف را در قرآن چنين بيان داشته است که:
(سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ (رَجْمَاً بالْغَيْبِ) وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ: رَبّي اَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ إلاّ قَليلٌ فَلا تُمارِ فيهِمْ إِلاّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فيهِمْ مِنْهُمْ اَحَداً) [1] .
به زودي بعضي ها مي گويند که: اصحاب کهف جمعاً سه نفر بودند چهارميشان، سگشان بود و بعضي ديگرنيز مي گويند که: ايشان پنج نفر بودند، ششمي ايشان سگشان بود که اين دو نظريه تير اندازي به ناپيداست (نادرست است) ولي گروهي ديگري مي گويند که اصحاب کهف هفت نفر بودند و هشتمي ايشان همان سگ بود.
[ صفحه 76]
بگو پروردگار من به شماره آنها داناتر است (اين نظريه ممکن است درست باشد) که آن را جز عده اندکي نمي داند. پس با مردم در اين مورد زياد بحث نکن جز بحث ظاهري، و در اين مورد از ايشان نظر خواهي نکن.
آيا ترديد و تفرقه هاي شيعيان آن زمان در مورد جانشين امام عسکري (عليه السلام)و تولد حضرت مهدي (عليه السلام) که نوبختي مي گويد که:
«1. بعضي ها گفتند: امام حسن عسکري (عليه السلام) وفات کرد و هيچ اثري از او نمانده و فرزند ظاهري از او شناخته نشد.
2. و ديگراني مدعي شدند که: اين موهوم (توجه: موهوم و مزعوم را آقاي ملازاده در مقاله خود اضافه کرده است). (فرزند امام عسکري (عليه السلام)) ده سال قبل از وفات حسن يعني در بيست و سوم رمضان 250 هـ ق متولد شده.
3. و بعضي ها مدعي شدند که هشت ماه بعد از وفات حسن اين مزعوم (مهدي) متولد شده.
4. و ديگران مدعي شده اند که اين موهوم (محمد بن حسن) در سال 258 هـ ق متولد شده است.
5. و بعضي ها سال را مدعي گشته اند که 256 هـ ق (بوده است).
6. و مدعيان ديگري ادعا نموده اند که در نصف شعبان سال 255 يعني پنج سال قبل از وفات حسن متولد شده است.» [2] .
آيا همه اين ادعاها خود دليل تشابه غيبت مهدي (عليه السلام) در سرداب
[ صفحه 77]
مقدس به غيبت اصحاب کهف در غار نيست؟!
چون که ديگران بدان مولود و موعود معهود در مقاطع مختلف برخورد کرده بودند يا از وجودش اطلاع يافته بودند تاريخ هاي مختلفي را براي تولد وي مطرح ساخته بودند و آنان که اطلاعي نداشتند در صدد انکار واقعيتي بر آمده بودند «که خود در منحرف ساختن ذهن طاغوت زمان از دستگيري و کشتن آن نجات بخش موعود بي تأثير نبوده است» مانند جعفر کذاب که براي جلب مردم به سوي خود قبلاً مي گفت: پسر برادرم حسن فرزندي ندارد و من جانشين و وارث وي مي باشم ولي بعداً به آن اقرار کرد.
فلذا در توقيعي که از جانب حضرت مهدي (عج) درباره اين عموي منکر خودش صادر گشته است راه او را به راه برادران يوسف تشبيه ساخته است که از روي حسادت به حضرت يوسف، جهت جلب نظر پدرشان به سوي خود گفتند که: يوسف را گرک خورده است و.... [3] همچنانکه جعفر کذّاب نيز بجهت حُبّ جاه ادّعاي جانشيني نسبت به برادر خود نمود
که به خاطر عدم خروج از موضوع اصلي از بيان وجه تشبيه و تشابه در اين مورد خودداري مي شود.
موضوع غائب شدن فرزند امام حسن عسکري (عليه السلام) بعد از نماز گزاردن بر جنازه پدرش در سرداب خانه خود «نه در چاه، که برداشت و تصور نادرستي است»، بعد از توجه به انحصار خلافت و وصايت
[ صفحه 78]
در 12 نفر و نيز امکان تشابه دو نجات بخش موعود، موضوع انداختن موسي در صندوقچه بعد از تولدش را تداعي مي کند تابوت موسي تا داخل اتاق فرعون برده مي شود ولي فرعون متوجه نمي شود که اين بچه همان موسي موعود است. و مهدي هم در پنج سالگي در جلو فرعونيان زمان ظاهر مي شود و سپس به پشت پرده مي رود و ناپديد مي شود يا همانند اصحاب کهف که از قوم خودشان که خداياني را جز ذات يکتا براي خود برگزيده بودند، [4] عزلت گزيدند، عزلت مي گزيند و به کهف پناه مي برد چرا که اکثر مردم زمان امام حسن عسکري (عليه السلام) نيز براي پيامبر، جانشيني غير از امام معصوم را قبول کرده بودند.
[ صفحه 79]
پاورقي
[1] سوره کهف، آيه 22.
[2] مقاله آقاي ملازاده آن را از کتاب فرق الشيعه نوبختي نقل کرده است.
[3] کمال الدين، ص 484 و بحار، ج 5، ص 227.
[4] سوره کهف، آيه 15 ـ 16.