بازگشت

خلفاي دوازده گانه پيامبر اسلام


آقاي د.عبدالرحيم ملازاده در قسمتي ديگر از مقاله خود مي نويسد:

دکتر شيخ عبدالمحسن العباد رييس اسبق دانشگاه اسلامي مدينه منوره در کتاب عقيدة اهل السنة و الاثر في المهدي المنتظر مي گويد: احاديث مهدي فراوان است و بعضي ها تا حد تواتر آن رفته اند... ليکن به طور قطع اين حقيقت ثابت هيچ ارتباطي با عقيده شيعيان ندارد، چون شيعيان منتظر خروج مهدي اي هستند که نامش محمد بن حسن عسکري از نسل حسين (رضي الله عنه) مي باشد که اين اصلاً حقيقت نداشته و موهوم است! همچنان که در حقيقت، امامت کساني که ادعاي امامت آنها مي کنند نيز حقيقت نداشته جز امام علي بن ابي طالب و فرزندش حسن (رضي الله عنهما) که آن دو از معتقدات آنها مبرا مي باشند.

در پاسخ به اين موضوع ميگوئيم: اگر طبق روايت نبوي مشهور از جابر بن سمره (اَلْخُلَفاءَ مِنْ بَعْدي اِثْنا عَشَر... کُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْش کَعِدَّةِ نُقَبا بَني اِسْرائيل) [1] خلافت را در 12 نفر منحصر بدانيد دو راه بيشتر نيست:

1. يا بايد راه شيخين را ادامه دهيد و نفر دوازدهم را در ميان بني



[ صفحه 37]



اميه و بني مروان و بني عباس پيدا کنيد که به ترتيب به قدرت رسيدند و ادعاي خلافت نمودند ابوبکر، عمر، عثمان، علي، معاويه، يزيد،....

2. و يا بايد راه اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه وآله) را ادامه دهيد و نفر دوازدهم را در ميان فرزندان امام حسن و امام حسين (عليهما السلام)بجوييد علي، حسن، حسين، علي،... حسن عسکري و فرزندش.

بنابراين روايت انحصار خلافت پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله)در 12 نفر از قريش، خود آدرس دقيق حضرت مهدي (عج) را مي دهد چرا که در تداوم خط شيخين تا زمان وفات امام حسن عسکري (عليه السلام)در سال 260 هـق حدود 32 نفر از مدعيان خلافت به حکومت رسيده بودند که اميدوارم هيچ يک از آنها پر کننده دنيا از عدل و داد در نظر يک سني با انصاف نباشد.

قالَ رَسُول الله (صلي الله عليه وآله): «اَنَا سَيِّدُ الْمُرْسَلينَ وَ عَلِيُّ بنِ ابي طالب سَيِّدُ الْوَصييّنَ وَ اِنَّ اَوْصِيائي بَعدي اِثْنا عَشَرَ اَوَّلُهُمْ عَلِيُ بن ابيطالب وَ آخِرُهُمْ الْقائم». [2] .

پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) فرمود: من سرور پيامبران، و علي (عليه السلام) سرور اوصيا پيامبران مي باشيم. و همانا اوصيا من (که بعد از من سفارشات مرا عملي مي سازند) 12 نفرند اولشان علي و آخرشان قائم (مهدي) است. آيا اين روايت آدرس صحيح خلفاي پيامبر را نشان نمي دهد؟

امام حسن عسکري (عليه السلام) فرمود: «قَدْ وَضَعَ بَنُو اُمَيَّةً وَ بَنُوا الْعباسِ



[ صفحه 38]



سُيُوفَهُمْ لِعِلَّتَيْنِ: اَحَدُهُما اَنَّهُمْ کانُوا يَعْلَمُونَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْخِلافَةِ حَقٌّ، فَيَخافُونَ مِنْ اِدِّعائِنا ايّاها وَ تَسْتقّرُ في مَرْکَزها، وَ ثانيهِما اَنَّهُمْ قَدْ وَ قَفُوا مِنَ الاَْخْبارِ الْمُتَواتِرَةِ عَلي اَنَّ زَوال مُلْکِ الْجَبابِرَة وَ الظَّ لَمِةِ عَلي يَدِ الْقائِمِ مِنّا، وَ کانُوا لا يَشُکونَ أَنَّهُمْ مِنَ الْجَبابِرَةِ وَ الظَّلَمَةِ، فَسَعَوْا في قَتْلِ اَهْلِ بَيْتِ رَسَوُلِ اللهِ وَ ابادَةِ نَسْلِهِ طَمَعاً مِنْهُمْ في الْوصُولِ اِلي مَنْعِ تَوَلُّدِ الْقائِم اَوْ قَتْلِهِ، فَاَبَي اللهُ اَنْ يَکْشِفَ اَمْرَهُ لِواحِد مِنْهُمْ اِلاّ اَنْ يُتِمَّ نُورَهُ، وَ لَوْکَرِهَ الْمُشْرِکُونَ».

ـ «بني اميه و بني عباس به دو سبب شمشيرهاي خود را به جانب ما متوجه ساختند:

يکي اين که آنها مي دانستند که در خلافت هيچ حقي ندارند، از اين رو مي ترسيدند که ما آن را ادعا کنيم و حق ما به ما برگردد و خلافت در مرکز خود استقرار پيدا کند.

ديگر اين که آنها از روايات متواتر به دست آورده بودند که از بين رفتن سلطنت ستمگران و جنايتکاران به دست قائم ما (عليه السلام) خواهد بود، و ترديدي نداشتند که خودشان سمتگر هستند. از اين رهگذر تلاش وسيعي مي کردند که اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه وآله) را از دم شمشير بگذرانند، و نسل آن حضرت را از روي زمين نابود سازند، به اين اميد که ديگر قائم (ارواحنا فداه) ديده به جهان نگشايد، يا به دست آنها کشته شود. ولي خداوند اراده کرده بود که امر قائم (ارواحنا فداه) را به احدي آشکار نسازد، تا نور خود را به پايان برساند، اگر چه مشرکان



[ صفحه 39]



نخواهند». [3] .


پاورقي

[1] مسند احمد حنبل، ج 1، ص 398.

[2] فرائد السمطين، ج 2، ص 313.

[3] اربعين خاتون آبادي، ص 52.