بازگشت

بانگ شادماني






هان به پاخيزيد و بانگ شادماني سر کنيد!

از زلال اشک شوقي ديده ها را تر کنيد



آيه هاي نور مي بارد زحجم آسمان

يک نظر کافيست تابر گنبد اخضر کنيد



تشنگان! اي راهيان راه سبز انتظار

جرعه هاي نور در پيمانه و ساغر کنيد



عاشقان،چشم انتظاران!فصل فصل عاشقيست

خنده را مهمان دل هاي زغم پرپر کنيد



از فراسوي زمان ها ميرسد پيغام عشق

گوش براين نغمه هاي سبز جانپرور کنيد



آفتابي روشن از گلدسته ها سر ميزند

سينه را آيينه از نور جهان گستر کنيد



غنچه ميجوشد زباغ ولاله ميخندد به دشت

حال گيتي شددگرگون،حال خودديگرکنيد



کهکشان شد گلفشان و آسمان شد گل نشان

ديده را روشن زروي ماه روشنگر کنيد



نوبت پرواز آمد، لحظه شادي رسيد

آسمان را عاشقان لبريز بال و پر کنيد



مژده ميآرد صبا از خاک پاک کوي دوست

جان، معطر از شميم روي آن دلبر کنيد



يار ميآيد سرودي تازه ميبايد سرود

واژه هاي عشق را آويزه دفتر کنيد



ازحضورش ذره ذره خاک،گلشن ميشود

ارمغانش دسته دسته لاله احمر کنيد



ميوزدازگلشن سبزمحمد (صلي الله عليه وآله وسلم) بوي عشق

مطلع صبح ظهور عشق را باور کنيد



«نسترن» چشم انتظاران وصالش را بگو

هان به پا خيزيد وبانگ شادماني سرکنيد!