بازگشت

روز ديدار






روزي زشهر روشن خورشيد

بوي بهار عشق ميآيد



از جاده هاي روشن اميد

ميراث دار عشق ميآيد



مردي که داغ کربلا دارد

در سينه اش از بوي گل غوغاست



او وارث خون شهيدان است

او امتداد سرخ عاشورا است



سوز عطش درجان اوجاري است

از تشنه کاميها خبر دارد



او قائم فجر قيامت هاست

داغ شقايق برجگر دارد



از چشم هايش ميتوان فهميد

راز گل سرخ شقايق را



دلواپسيهاي مداوم را

داغ پرستوهاي عاشق را



با توسني رهوار ميآيد

مردي معطر، آسماني، پاک



مردي فراتر از همه عالم

مردي فراتر از همه افلاک!



از آسمان کعبه ميتابد

با خود بهاري تازه ميآرد



دارم به راه سبز ديدارش

چشمي که مشتاقانه ميبارد



در انتظار مژده وصل اند

دلهاي آتش خيز توفاني



در آرزوي روز ديدارند

جانهايِ سرشارِ پريشاني



او مژده فجر سحر دارد

با انقلاب سرخ صحرايي



آري قسم بر عشق ميآيد!

آن يادگارسبز زهرايي (عليها السلام)



از خشم او بيداد ميلرزد

از قهر او بيداد ميميرد



او انتقام خون گلها را

با ذوالفقار عدل ميگيرد



اي کاش! فردايي که ميآيد

با هر چه زيبايي قرين باشد



روزظهورحضرت مهدي (عليه السلام)

پيغام دار آخرين باشد