پايان غم
پايان اين شب هاي سرد و تار و يلداييست
پايان فصل بيقراري، فصل تنهاييست
پايان شام انتظارِ دير سال ماست
آغاز صبح رويش گلهاي صحراييست
دل هاي بيتاب پريشان را قراري هست
هرلحظه مان سرشار عطر و رنگ و زيباييست
باغ و بهار و گل، طراوت، آب، آيينه
دنياي رنگين بهار ما، تماشاييست
هر لحظه مان از شوق ديدار تو سرشار است
اين ديده از شوق تماشاي تو، درياييست
ميآيي از سمت حضور سرخ شب بوها
با تو بهاراني لبالب از شکوفاييست
از کوچه هاي روشن آيينه ميتابي
ديدار تو درمان درد نا شکيباييست
بوي توميپيچدشبيدرکوچه هاي دل
عطرتوعطرلاله هاي سرخ زهرايي (عليها السلام) ست
اينجا دلي در آرزوي سبز پرواز است
با انتظار و آرزوهايي که فرداييست
فردايمان فردايي از آيينه لبريز است
فردايمان يک روز خوب و سبزو رؤياييست