بازگشت

سمت باغ نور






ميآيد از آنجا که بوي ياس جاريست

توفاني از آيينه و احساس جاريست



ميآيد از آبيترين سمت رهايي

از شهر عشق و از ديار روشنايي



آن جلوه ذات خدا، آيينه جان

ميتابد از شرق عدالت، شرق ايمان



از سرزمين لاله هاي نو شکوفا

ميآيد آن پيغامدار روشنيها



مي آيد آن نورخدا، عدل مجسّم

با اوگلستان ميشود هرجاي عالم



با اوست سمت اوج ها، بال رهامان

جاريست عطر عاشقيدرلحظه ها مان



چشم انتظاران بهار باغ نوريم

ازمطلعش غرق نشاط و شوق و شوريم