بازگشت

آيه هاي روشن






جرعه نوش چشم مستت، آفتاب

از نگاهت هر دعايي مستجاب



بوي باران، بوي باران ميدهي

مژده سبز بهاران ميدهي



با تو دل آيينه کاري ميشود

مهرباني، باز جاري ميشود



گل، گلِ روي ترا بو ميکند

شيوه چشم تو جادو ميکند



در هوايت بيقرارم، بيقرار

با تو سرشارم زعطر نوبهار



ميبري با خود مرا تا دورها

تا زلال روشني از نورها



عطر پيغام سحر ميآوري

از گل و آيينه حتي، بهتري!



شب چراغان نگاه روشنت

بوي گل دارد، گل پيراهنت



تو زلالي مثل درياهاي دور

مثل آبيها، پر از عطر حضور



مژده داري از بهاراني که نيست

از نماز سبز باراني که نيست



با تو بوي عشق دارد سينه ام

با تو لبريز گل و آيينه ام



صبح از چشم تو سربر ميزند

در هوايت باز دل پر ميزند



اي زلال روشن و مهتابيام!

آسمان تا هميشه آبيام!



چشمهايت آيه هاي روشن است

چاره دلواپسيهاي من است



اي تمام باورم از انتظار!

تشنه کام لحظه اي بر من بيار