نغمه ظهور
فصل رويش گلهاست، فصل سبز باران است
از نوازش خورشيد کوچه ها چراغان است
بر لب شقايق ها، شعر زندگي جاري است
در دل صنوبرها، جوش سبز توفان است
در نگاه آيينه، هر چه هست زيبايي ست
در کمال زيبايي، هر چه ديده حيران است
مژده شکوفايي مي رسد دل ما را
مژده ها ترا اي دل! نوبت بهاران است
از نهايتِ آبي عطر لاله مي بارد
جاري دل صحرا، عطر لاله زاران است
اشک شوق ميجوشد، بويعشق مي آيد
کو دلي که از غم ها خسته و پريشان است؟
شام غم به سر آمد، مژده سحر آمد
درد غربت ما را، اين بهانه درمان است
بهر شادماني ها، دست عشق در کار است
در پناه عشق آري، کار ما به سامان است
عيد سبز ميلاد است، چشم عاشقان روشن
خانه خانه گلباران، آسمان گل افشان است
قاصدي زنور آمد، نغمه ظهور آمد
نغمه ظهور او، او که مژده جان است
از قبيله خورشيد، از سلاله عشق است
از تبار آيينه، از نژاد باران است
اين طلوع زيبا را، عاشقانه باور کن!
فصل باورعشق است،فصل سبزايمان است