انتظار
بيا وگرنه در اين انتظار خواهم مرد
اگر که بي تو بيايد بهار، خواهم مرد!
به روي گونه ي من اشک سالها جاري ست
و زير پاي همين آبشار خواهم مرد
خبر رسيد که تو با بهار ميآيي
در انتظار تو من تا بهار خواهم مرد
پدرکه تيغ به کف رفت، مژده دادکه من
به روي اسب سپيدي، سوارخواهم مرد
تمام زندگي من در اين اميد گذشت
که در رکاب تو با افتخار خواهم مرد
ساحر ليله کوهي