بازگشت

آفتاب عصمت






با درد و داغ وزخم وعطش، سوز والتهاب

مائيم واين شب،اين شب آشوب واضطراب



شب بيتو چيست؟ بستري از ظلمت گناه

اي آفتاب عصمت بي انتها، بتاب!



بي روي تو تمامي دل ها مکدّر است

بنماي رخ که خانه ي آيينه شد خراب



افتاد در ره تو دو صد کاروان شهيد

وقت است آنکه پايگذاري تو دررکاب



ديگر مباد دوريات ازما که زين فراق

هر آرزو که دردل ما بود گشت آب



در سينه ام به ياد تو صد شور و اشتياق

چشمم ز انتظار تو يک آسمان سحاب



شد جلوه گر، رخ تو در آيينه ي وجود

افتاد از شکوه تو در حيرت آفتاب



موعود من! بيا و ببين کلک آرزو

نام تو را رقم زده بر دل به انتخاب



مصطفي قلي زاده