مردي مي آيد
ازپشت ديوان قرون يک روز،مرديميآيد ازخدا سرشار
با کوله باري از شقايق پر، با هيأتي از کربلا سرشار
صدها چو داوود نبي مستند، از عطر آواز نگاه او
با او تمام اين سکوتستان،ميگردد از شعر خدا سرشار
ميآيد و فوج کبوترها، از چشمهايش بال ميگيرند
خواهدشدـآري ـآسمان آنروز،ازوسعت پروازها سرشار
فردا تمام خاک ميبالد، بر وسعت آيينه هاي سبز
فردا تمام خاک خواهدشدازنان وگل،نوروصدا سرشار!
اي چشمهاي انتظار آلود،بايد شکيباتر از اين باشيد
وقتيکه چشم مست آيينه ست،ازانتظاري بُهت زا سرشار
نعمت ا... شمسي پور