بازگشت

بيکرانه ي عدل






نه من،که پيش نگاهت جهان به خاک افتد

زمين به سجده درآيد،زمان به خاک افتد



شب ظهور تو اي آخرين ستاره ي عدل

به پاي بوس تو هفت آسمان به خاک افتد



به ذوالفقار عدالت نشان تو سوگند

که ظلم در قدم راستان به خاک افتد



تو بيکرانه ي عدلي و در برابر تو

درفش ظلم، کران تا کران به خاک افتد



تو آن دليل درخشان، حقيقتِ نابي

که درحضورتو وهم وگمان به خاک افتد



تو ناگهان تري ازناگهان ودرقدمت

هزار حادثه ي ناگهان به خاک افتد



تو کهکشان عدالت، فروغ ايجادي

که با اشاره ي تو کهکشان به خاک افتد



بر آستان تو سر مينهيم اي موعود!

که مهر و ماه، بر اين آستان به خاک افتد



بگوبه قوم،به نام ونشان چه مينازند؟!

که پيش نام تو نام ونشان به خاک افتد!



محمود سنجري