بازگشت

آغاز چشم تو






اي آخرين اميد، در شام تار ما

اي روشناي عشق، اي غمگسار ما



روز جداييات، آتشفشان غم

صدها شراره زد، بر برگ و بار ما



فصل خزان گذشت، در مُنتهاي درد

بوي تو ميرسد، از نو بهار ما



عاشق ترازتوکيست،اي آفتار محض؟!

از دودمان تست، سوز تبار ما



داغم به سينه ماند، در انتظار تو

از رهگذار شوق، اين يادگار ما



تا روز واپسين، ميماند اي نسيم

بر جادهي ظهور، چشم مزار ما



روزي که ميرسي،ميبيني اي عزيز

خون گريه هاي شوق،بررهگذارما



آغاز چشم تو، در انتهاي شب

پايان روشني است در انتظار ما



عبدالرضا رضايي نيا ـ باران