ظهور
يار، اميد من آن است که تعجيل کند
تا جهان را به عدالت کده تبديل کند
جمع ما منتظران راکه سراسرنقص است
آخر از پرده برون آيد و تکميل کند
گرد تحريف ز يُمن نفَس عيسوي اش
پاک از صورت نوراني ا نجيل کند
تا همه کوردلان در دل شب غرق شوند
با عصا و يد بيضا گذر از نيل کند
هان که هابيل به خون خفته ازآنسوي زمان
شکوه از کينه ي ديرينه ي قابيل کند
اين جرم نيست که بازار بتان است کنون
آه!اين بتکده راکيست که تعطيل کند؟!
با چنين رونق و حُسني که تو دادي به چمن
جزخدا کيست که ازشأن توتجليل کند؟
زنده ياد: علي پور محي آبادي