در سايه سبز
کاش! روزي قصّه غمهايمان پايان بگيرد
دردهاي بي نصيبي هايمان،درمان بگيرد
کاش! روزي،دست برداردزدلها بيقراري
کارهاي بي سرو سامانمان،سامان بگيرد
ز آسمان دل ببارد، قطره قطره روشنايي
لحظه هامان بوي سبز نغمه باران بگيرد
بشکند بغض زمين را، گريه هاي عاشقانه
ناگهان در ناگهانِ زندگي، توفان بگيرد
شام بي فرداي بي پايان ما،شب زنده داران
روشني از چشمه خورشيد جاويدان بگيرد
درسکوت لحظه ها جاري شود عطر شقايق
لحظه هامان عطر دلجوي گل ايمان بگيرد
چشمه نوري بتابد، از افق هاي رهايي
عالم از سرچشمه نور خدايي، جان بگيرد
سايه ساررحمتي پيدا شوداز بيکران ها
زندگي را در پناه روشنِ قرآن بگيرد
آفتاب عالم افروزي برآيد ناگهاني
شادماني ها نشان اين دل ويران بگيرد
«نسترن»درسايه دستان سبزِ مهرباني
کاش! روزي قصّه غمهايمان،پايان بگيرد
نسترن قدرتي