بازگشت

اگر نيايي...






تمام پنجره را گواه مي گيرم

اگرنيايي از اين اشک وآه مي ميرم



چقدر ميشوم ازخوابهاي تولبريز

هنوز مانده به دل آرزوي تعبيرم



و بي توشوق ندارد لب غزلخواني

بيا و گوش کن آوازهاي دلگيرم



دوباره صحبت يک انتظار مي آيد

و باز ثانيه ها مي کنند تحقيرم



تمام لکنت من سبز ميشود وقتي

نگاه مي کنم و با نگاه مي ميرم



اعظم هاشمي نيا