خطبه 182
ابتدا اشاره اي گذرا به قسمت هاي مختلف خطبه مي کنيم وسپس کلام آن حضرت را درباره فرزند غريبش «حضرت مهدي (عليه السلام)» بيان مي کنيم.
در هنگامي که حضرت علي (عليه السلام) لباس رزم بر تن داشت و براي بار دوّم عازم صفين بود و نشان عبوديت حقّ، در پيشاني او پيدا بود، بر بالاي سنگي ايستاد، و اين خطبه را خواند. پس از پايان خطبه، حضرت به آرايش سپاه و تعيين فرماندهان جنگ پرداخت. او امام حسين (عليه السلام) را فرمانده ده هزار نفر کرد.
ولي هنوز روز جمعه نيامده بود که قبل از خروج از کوفه، علي (عليه السلام) در محراب مسجد، در خون نشست و با سوگند به ربّ کعبه، رستگاري خود را اعلام کرد، و به ملکوت پرواز کرده و آن لحظه شروع غربت اسلام بود، زيرا امت اسلامي پدر خود را از دست داد و تا قيام قائم آل محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) بر يتيمي خود خواهد ناليد.
در اين خطبه ابتدا حضرت به مدح و سپاس خداوند زبان مي گشايد، و به اوصاف حق اشاره مي کند. از جمله مي فرمايد:
«لم يولد سبحانه فيکون في العز مشارکاً»
«خداوند متولد نشده و از ديگري زاييده نشده است، تا کسي که او را به وجود آورده، شريک خداوند در عزّت و کبريائيش باشد».
«ولم يلد فيکون موروثاً هالکاً...»
«خداوند توليد ندارد، تا متولد شده، جانشين او شود و خود از بين رود و هلاک شود.
هرگز خدا در تغيير و تحول نيست، زيرا ماوراي زمان و مکان است».
آن گاه مي فرمايد:
«خداوندي که از وصف و مشاهده خارج است، با آثار تدبيرش بر عقل ها تجلي کرده و ظاهر مي شود. رابطه او با موجودات، رابطه توليدي نيست، بلکه رابطه خلق و ايجاد است. از جمله شواهد آفرينش او، خلقت آسمان ها و وجود ستاره ها است».
سپس حضرت به علم نامحدود حق مي پردازد و براي بار دوم لب به حمد و ثناي حقّ مي گشايد، و اوصاف او را برمي شمارد که قابل درک حتّي به وهم و قابل تقدير و اندازه به فهم نيست. و تنها کسي براي انسان مشهود مي شود وبه صفات درک مي شود که داراي شکل و ابزار باشد و فناپذير باشد و در محدوده زمان و مکان بگنجد:
«فانما يدرک بالصّفات ذوو الهيئات و الادوات و من ينقضي اذا بلغ امد حده بالفناء».
«کساني به صفات درک مي شوند که داراي شکل و هيئت و آلات و ابزار باشند يا کسي که چون زمانش سرآيد، فاني گردد.»
راستي مقصود حضرت علي (عليه السلام) از اين کلام، در شرايطي که به آرايش سپاه مي پردازد و لشکر جنگي تدارک مي بيند، چيست؟ اگر به ترجمه نهج البلاغه روي آورده و به شرح آن همت گماشته ايم و کنگره ها تشکيل داده و مقاله ها نوشته ايم، تازه به فهم قسمتي از کلام آن حضرت رسيده ايم و فهميده ايم چه مي گويد، اما اين که چرا مي گويد؟ و چه مقصدي دارد؟ تا کنون به آن نپرداخته ايم، چه رسد به اين که به آن رسيده باشيم.
مهمترين مقصود حضرت، تبيين هدف اعلي و استمرار يقين در دل سپاه بود. زيرا او جنگ را تدارک مي بيند تا موانع هدايت توده ها برداشته شود و غبار جهل و تيرگي هاي ستم بر طرف شود.
به همين جهت حضرت بعد از معرفي خداي واحد قهار، مردم را به اطاعت و تقوا سفارش مي کند. اين معرفت چنان عشق و ايماني در دل پي مي ريزد، که وجود آدمي را به اطاعت حق وامي دارد.
امام (عليه السلام) در پي سفارش به اطاعت حق و آماده شدن لشکريان براي جهاد و دل بريدن از دنيا و دست شستن از دارايي ها، به ارائه نمونه هايي از دو جريان حق و باطل در طول تاريخ مي پردازند که از دنيا مفارقت نموده و رفته اند. آن حضرت مي فرمايد:
«اگر دنيا جاي بقا بود، چه کسي سزاوارتر از سليمان بن داود (عليهما السلام)؟ ولي مرگ او را به رغم داشتن پادشاهي جن وانس همراه بامقام نبوّت، از پاي در آورد و زمين و زمان از او خالي گشت.
قدرت هاي جبّار تاريخ چون عمالقه و فراعنه و ديگر گردن کشان، که چراغ هاي هدايت، و مشعل داران عبوديت را خاموش کردند، آنان که لشکرها به راه انداختند، و هزاران نفر را هزيمت دادند و شهرها و تخت و بارگاه ساختند، اکنون کجا هستند؟!».
پس با تأمل در احوال امّت هاي گذشته درس عبرت بگيريد و دل به دنيا خوش نداريد، زيرا دنيا جاي رفتن است، نه مکان ماندن:
«الدنيا دار مجاز و الآخرة دار قرار» [1] .
«دنيا سراي گذر است وآخرت خانه قرار وهميشگي».
امام (عليه السلام) خطبه را با وصف و ثناي پروردگار و ارائه شواهد تدبير او در جهان هستي، و نيز گستره نامحدود علم حق تعالي و ايمان و عشق به او ادامه مي دهد. سپس سفارش به اطاعت خداوند و حقير جلوه دادن موانع اطاعت، با عبرت گيري از سرگذشت کساني که در دنيا جلوه ها کردند، ولي اکنون تنها حکايت آن ها باقي است مي کند، و آن گاه به شرح حال آخرين حجّت خدا مي پردازد، و مي فرمايد:
آخرين حجّت حقّ برخود درع و زره حکمت را که لباس حکومت است، پوشيده است. حضرت از آينده با فعل ماضي همراه با تأکيد، تعبير مي کنند [2] تا دل ها بر افق چشم بگشايد و امتداد خط سير هدايت را شاهد باشد تا اگر در فرداي نزديک، حضرت علي (عليه السلام)وداع مي کند، حجّت ها بر مردم مخفي نماند، و انسان ها در پي ترسيم پايان تاريخ، در دل شب هاي ديجور، فرداي روشني را چشم به راه و نظاره گر باشند، و هرگز دست از طلب ندارند، تا بار ديگر خليفه و جانشين آن حضرت، انسان ها را به سبيل ربّ بر اساس حکمت، دعوت کند، و با حکمت آن ها را حيات جديد و دوباره اي بخشد، قرآن مي فرمايد:
(يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا للهِِ وَ لِلرَّسُولِ اِذا دَعاکُمْ لِما يُحْييکُمْ) [3] .
«اي کساني که ايمان آورده ايد، چون خدا و پيامبر، شما را به چيزي فراخواندند که به شما حيات مي بخشد، آنان را اجابت کنيد».
پاورقي
[1] نهج البلاغه، خطبه 203.
[2] «قد لبس» جمله اي است براي بيان زمان گذشته که همراه تأکيد است و از آن براي گزارش آينده استفاده مي شود تا بيان کننده واقعي بودن آن باشد.
[3] انفال، 24.