بازگشت

سيره حضرت مهدي


اين حوادث غريب و وعده هاي تحقق پذير، اين زمان آبستن چنين بحرانها در کنار خود مردي از اهل بيت (عليهم السلام) را دارد، که شاهد اين فتنه هاي کور و تاريک است. فتنه هايي که جامعه را منقلب مي کند. آن مرد، با خود چراغ روشني ـ قرآن ـ از معدن ولايت و امامت را دارا است و بر سيره صالحان سَلَف خود ـ اوليا و انبياء ـ قدم برمي دارد تا به وسيله اين سراج منير و سيره صالحان زنجيرهاي اسارت را گشوده و اسيران در بند را آزاد کند، و جمعيت باطل را پريشان سازد، و مؤمنان پراکنده را جمع نمايد.

«ألا وإنّ من أدرکها منّا يسري فيها بسراج منير، ويحذو فيها علي مثال الصالحين، ليحلّ فيها ربقاً ويعتق رقاً، ويصدع شعباً، ويشعب صدعاً».

«بدانيد، که از ما هر که آن را دريابد با چراغ روشني که در دست دارد، آن تاريکيها را طي کند وپاي به جاي پاي صالحان نهد، تا بندهايي را که بر گردنهاست بگشايد و اسيران را آزاد کند و جمعيت باطل را پريشان سازد و پراکندگان اهل صلاح را گرد آورد».

اين امام ادامه رسالت رسولي است که آمد تا بارهاي سنگين جهل و ظلم را از دوش ما بردارد و غل و زنجيرهاي اسارت عادات ناپسند و غرائز را از پاي ما بگشايد.

(وَ يَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَالاَْغْلالَ الَّتي کانَتْ عَلَيْهِمْ) [1] .

«و از دوش آنان قيد و بندهايي را که بر ايشان بوده است، بر مي دارد»

راستي اگر انبياء در زمان هاي مختلف مبعوث نمي شدند و در ظلمت زمين، نوري از آسمان را به ارمغان نمي آوردند و بشر زميني هرگز از نور وحي بهره مند نمي شد، انسان امروزي چه مرحله اي از توحش را مي گذراند؟ و چه رسوم و عقايد دست و پاگيري او را فرا مي گرفت؟ او زير بار سنگين قيد و بندها کمر خم مي کرد و سر در ظلمت فرو مي برد.

ممکن است بگوييد: بشر با عقل، خودکفا بود و مراحل توحش را پشت سر مي گذاشت و چنان زمين گير نمي شد، ولي آيا خود عقل نيازمند هدايت و راهبري نيست، تا بداند چگونه تعقل کند و چگونه از تفکر و استعدادهايش بهره مند شود؟

به همين جهت است که علي (عليه السلام) يکي از اهداف انبياء را زير و رو کردن عقل هاي مدفون و محبوس بشر مي داند.

«ويثيروا لهم دفائن العقول» [2] .

«وخردهايشان را که در پرده غفلت، مستور گشته، برانگيزند».


پاورقي

[1] اعراف، 157.

[2] نهج البلاغه، خطبه اول.