ضرورت شناخت
راه هاي شناخت کدام است؟ کدام راه نزديک ترين و يقيني ترين است؟
شناخت، دغدغه همه دورانِ تاريخِ معرفت بشري است. در ابتدايي ترين مرحله تا به امروز و در فرداهاي دور، هميشه اين سؤال بنيادي انسان، او را به خود مشغول کرده است، که: کيست؟ از کجا آمده؟ و به کجا خواهد رفت؟
نويسنده کتاب تمدن سال 2001 در آخرين صفحه کتاب خود چنين مي نويسد:
«آيا سرانجام اين تمدن، رفاه، تأمين اجتماعي، فراغت، و لذت، آدمي را به زندگي دلبسته خواهد کرد؟ آيا پس از جدايي مسئله توليدِ مثل و لذت، باز هم تمدن بشري دوام خواهد داشت؟ و آيا انسان را به سعادتمندي خواهد رساند؟
کار ما روز به روز مؤثرتر و قوي تر از ميليون ها اجدادمان مي شود. به اين ترتيب، بشر به قدرت عظيمي در مصرف ـ وفور براي همگان ـ دست يافته و بر طبيعت احاطه پيدا کرده است. اما هنوز نمي دانيم براي چه به اين جهان آمده ايم، اصلا کجا هستيم يا که هستيم؟
حکمت ها، فلسفه ها، اخلاق ها و باورهاي سنتي فقط کنجکاوي تاريخي ما را برمي انگيزند، و از بقاياي آن ها مفاهيمي براي جهان ناپايدار و رنگارنگ و منقطع و منتزع گرد مي آوريم که گاه ما را سرگرم و گاه شيفته مي کند... روشن است که بايد در پي دلايل و توجيهاتي باشيم که انسان را در گذشته وادار مي کند که اخلاق و مذهب داشته باشد و به دنبال تصويري از «حقيقت» راز عظيم زندگي، بگردد، تا با تکيه برآن ها موفق به شناسايي اين تصوير بزرگ «حقيقت» که بر ديوار ابديت افتاده است بشود» [1] .
سؤالي که آرام و قرار را از انسان قرن بيست و يک گرفته و تا به جواب قانع کننده اي دست نيازد، همه چيز بر او تلخ است. جستجوي پاسخِ همين پرسش ها است، که نِحله ها و مکتب هاي مختلف فکري و فلسفي را شکل داده است. شناخت علمي و تجربي، فلسفي و عقلي، عرفاني و شهودي سه حوزه هستند، که اين مکتب ها را متمايز ساخته است [2] .
پاورقي
[1] تمدن سال 2001، نوشته ژان فوراستيه، ترجمه خسرو رضايي از مجموعه چه مي دانم؟، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي.
[2] براي کسب اطلاع، به کتاب هاي شناخت شناسي، از جمله: اصول فلسفه و روش رئاليسم علامه طباطبايي، آموزش فلسفه، آية اللّه مصباح و کتاب هايي از اين نوع مراجعه شود.