بازگشت

جهان در آستانه ظهور


در جهاني که انسان ها با هواهاي خود نشانه هاي هدايت را تيره کرده اند و قرآن را اسير آراي خود نموده اند، طبيعي است با وجود خواسته هاي متفاوت و انديشه هاي متضاد و متناقض و نبود يک معيار صائب براي حل اختلافات، انتظار چيزي جز بحران و جنگ و تفرقه و تشتت نخواهد رفت، مخصوصاً در جامعه اي که با پيشرفت الکترونيک و بهره مندي از امکانات هزار برابر مخرّب، انسان به تکامل در همه ابعاد مادّي رسيده و جز به بهرهوري بيش تر و لذت زائد الوصف به چيز ديگري نمي انديشد.

اين تکامل و توسعه همه جانبه اگر در دنيا محدود شود، و از مرز دنيا به عوالم ديگر رهنمون نشود، تبديل به فشاري مي شود که انفجارهاي مهيبي را به دنبال خواهد داشت. هر کس در پي اسير کردن ديگري، و هر حکومتي در صدد چنگ زدن به دارايي هاي ديگران خواهد بود و عاقبت اين مي شود که همه توانايي هاي انسانِ توسعه يافته، در برابر همديگر قرار گيرد و نسل آدمي تهديد به نابودي شود. همان چيزي که قرآن به آن توجه مي دهد:

(وَاِذا تَوَلّي سَعي في الاَْرْضِ لِيُفْسِدَ فيها وَيُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ) [1] .

«و چون رياستي يابد کوشش مي کند که در زمين فساد نمايد و کشت و نسل را نابود سازد».

عاقبتِ سعي و تلاش گسترده انساني که بر خود تکيه دارد و تنها به حيات دنيوي مي انديشد، چيزي جز نابودي نسل هاي بشر نخواهد بود، هرچند تلاش گسترده او با نيّت خير و خدمت به بشر، همراه باشد. اين چيزي است که انسان در آخر الزمان شاهد آن خواهد بود. و اين بن بست و ترافيک خواسته هاي آدمها در برابر هم، چيزي جز جنگ و درگيري را در پي نخواهد داشت.

اين سعي آدمي و تکامل يافتن همه زمينه هاي حيات او در اين عرصه محدود دنيا تا جايي پيش مي رود که شدت جنگ او را به خود مي گيرد و جنگ را در نهايت شدت به پا مي دارد. اين جنگي است که خواسته يا ناخواسته همه را وادار به وارد شدن در آن مي کند. جنگي که چون درنده بيايان دهان را تا انتها باز کرده، تا همه را در کام خود فرو برد. جنگي که چون پستان شتر پر از شير، سرشار از امکانات و ادوات است و همه طرف ها از مهمات جنگي برخوردارند. اين است که همه شوق جنگ دارند و چون بچه شتري که پر بودن پستان مادر از شير، او را سرمست کرده، اين جنگِ پر از جنگ افزارها، صاحبان آن را مستانه وارد کارزار مي کند، اما از آن جا که همه طرف هاي درگير از امکانات جنگي برخوردار هستند، پيروزي از آن هيچ کس نخواهد بود و همه در هلاکت فرو خواهند رفت.

چنانکه حضرت علي (عليه السلام)در اين خطبه توصيف مي نمايد:

«حتي تقوم الحرب بکم علي ساق، بادياً نواجذها مملوءً اخلافها حلوا رضاعها، علقماً عاقبتها».

«تا آن گاه که جنگي سخت در ميان شما درگير شود، جنگي که چونان درنده اي دندان نمايد ـ همانند حيواني شير ده که پستانهايش پر شير باشد و شيرش به دهانها شيرين آيد ولي در پايان به شرنگ بدل شود ـ».

آيا اين بحران را پاياني است؟ آيا بابسته شدن راه هاي زمين، روزنه اي از آسمان گشوده نخواهد شد و ناله هاي آدمي در ميان دود و باروت، به آسمان نخواهد رفت؟ آيا همگان نابود مي شوند و زمين از حيات خالي مي گردد؟ و آيا اين شب ديجور و اين ظلمت، صبحي روشن در پي ندارد؟


پاورقي

[1] بقره، 205.