بازگشت

انسان آخر الزمان و قرآن


اين آدمي که خود را محور کرده و همه را اسير هوس خود نموده، و با سرگردان شدن در بيابان جهل وتاريکي، هدايت و نشانه ها را بر محور خود مي چرخاند، چه برخوردي با قرآن مي تواند داشته باشد؟ و کتابي که پر از آيات هدايت است، چه جايگاهي در زندگي چنين انساني دارد؟

اين انسان با طرح بشري بودن معرفت دين و با ارائه تئوري «هرمونتيک» و تأويل و تفسير متن، به تفسير به رأي مي رسد و تفسير قرآن را چيزي جز آراي اشخاصي که گرفتار هزاران عوامل بازدارنده و متأثر از هواها و هوس هاي نفس خويش هستند، نمي داند.

او محترمانه قرآن را با رأي خود توجيه مي کند و جامعيت قرآن را در ذهنيت محدود خود، محجور مي سازد. قرآن بر آرا حمل مي شود و نظر و نگاه هاي افراد معيار قرار مي گيرد.

آري! قرآن با آن تفکّرات سنجيده مي شود و با فاصله انداختن ميان دو ثقل اکبر و اصغر و بدون ترجمان ماندن قرآن، و شعار «حسبنا کتاب الله» اين چنين با قرآن برخورد مي شود.

کتابي که براي هدايت است (هدي للناس)، (هدي للمسلمين)، (هدي للمؤمنين)، (هدي للمتقين) و (هدي للمحسنين) تابع و دنباله رو انديشه هاي محدود قرار مي گيرد، و از احاطه داشتن بر همه عرصه هاي فکري و نمودهاي فلسفي، به مقهور بودن در برابر آن ها بدل مي شود.