برخورد مردم هنگام ظهور
مردمي که همه گونه نظامها را تجربه کرده اند، و پادشاهان و رهبران گوناگون را مشاهده کرده و شاهد دوشيدن خود توسط آنها بوده اند، و ديده اند که آن ها در اوج آزادي خواهي و امانيسم و انسان مداري، چگونه خون آدم ها را مکيده اند و با جسد آن ها قصرهاي افسانه اي را بالا برده اند. آن ها ناظر بن بست مکتب ها و ايسم ها و ايدئولوژي هايي بوده اند که انسان را در حصار دنيا حبس کرده بود [1] .
انسان هايي که با رنگ باختن همه ايسم ها به خود آمده و به اين باور رسيده اند که دنيا با همه گستردگي اش براي وجود گسترده تر آن ها کم است، و عالم حس و شهود، وجود سرشار آدمي را پر نمي کند، و نسخه هاي مدّعيان رهايي و نجات، ديگر شفا و درمان را به ارمغان نمي آورد. آن ها شاهد پايان تاريخي هستند که بشر آن را ترسيم کرده که يا به کمونيسم ختم مي شود و يا به دمکراسي ايده آل غرب که آرزوي بشر امروزي است، و اين چيزي ماوراي کمون ثانويه و ليبراليزم غربي نيست.
و اين پايان، آغاز بن بست و تحيّر آدمي است. زيرا آن ها مي خواهند منزل دنيا را به مقصد انسان بدل کنند، و از مقصد واقعي آدمي چشم بپوشند، اين است که جواب گوي نيازهاي آدمي نخواهند بود، و تنها با تنوع يا سرکوب او را از حرکت باز مي دارند و اين فشارها بر انسان، انفجاري را به دنبال دارد، و آدم ها در آينده، چون ابرهاي پراکنده پاييزي که به سرعت در يک نقطه جمع مي شوند، در اطراف امام و هادي و منجي واقعي خود جمع مي شوند [2] .
پاورقي
[1] تکرار (فاقم وجهک للدين) در سوره روم بازگو کننده اين حقيقت است که انسان در دو مرحله بازگشت به دين دارد، در يک مرحله با تفکر و تعقل در آيات انفسي و آفاقي به دين روي مي آورد، و در يک مرحله با تجربه عملي به بن بست نشستن همه حکومت ها و شيوه هاي غير ديني، که روي آوردن به حکومت مهدي (عليه السلام) از نوع دوم است.
[2] (أين ما تکونوا يأت بکم الله جميعاً) «هرکجا که باشيد، خداوند همگي شمارا [به سوي حجّت خود باز] مي آورد»، بقره، 148.