بازگشت

نويد به حکومت مهدي


«لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس علي ولدها و تلا عقيب ذلک: (وَنُرِيدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الاْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ).» [1] .

«سوگند به شکافنده دانه و خالق جانداران [2] در بهترين شکل! دنيا مانند شتر صاحب فرزندي که بر ديگران غضب مي کند تا فرزندش را در آغوش بگيرد، به ما برمي گردد، زيرا اين وعده خدا در قرآن کريم است: «مي خواهيم بر کساني که ديگران خواستار زبوني آن ها بودند، منّت گذاشته، آن ها را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم».

حضرت علي (عليه السلام) در حکمت (277) به اين سنت پابرجا و ثابت ما را توجه دادند که شب ظلمتي که از جفا بر خورشيد هدايت ايجاد شد و صاحبان نور را از مردم، با حجاب ظلم و جور جدا کرد، در دل خود به صبح روشني بشارت دارد، و چون نزد آفريننده هستي زشت و ناپسند است، رخت برخواهد بست، و موج برخاسته از عصيان فرو خواهد نشست و حجّت خدا نا خداي کشتي نجات، کنار ساحل پهلو خواهد گرفت.

امام (عليه السلام) در اين حکمت مي فرمايد:

دنيا بعد از اين که به ديگران سواري داد و به ما بهره اي نداد، به سوي ما برمي گردد. غاصبان، خلافت را از ما گرفتند و بين ما و مردم حاجب و مانع شدند، و ديگران را از نور ما محروم کردند، ولي اکنون دنيا به سوي ما بر مي گردد، همچون شتر بچه داري که با خشم از کساني که مي خواهند شيري که براي بچه اش است بدوشند، در اوج شفقت و محبّت به سوي فرزندش برمي گردد. آري، دنيا اين چنين به ما ميل و اشتياق پيدا مي کند.

بعد از اين که خداوند ما را به انواع بلا امتحان نمود، و رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ما را در برابر بلاها و فتنه ها به صبر دعوت کرد، و بعد از اين که توده هاي مردم از ما بريدند و به نااهلان پيوستند، امر ما را زمين گذاشتند و امر ديگران را گردن نهادند، تا جايي که در پي نابودي ما برآمدند. از اين رو آخرين حجّت خدا، خائف و مغمور و پنهان شد و قرن ها در انتظار استقرار دولت حقّ و ظهور ماند.

دنيا و توده ها در سرگرداني و بهره دهي به ظالمان بودند. آن ها بعد از اين که به اين مرحله از فهم و درک رسيدند که وليّ، هادي و امام آن ها ما هستيم و ديگران راهزناني بيش نبودند که ارزش آدم ها را مخفي کردند و دزديدند. آن ها مجال تفکّر و تعقّل را با حيله از انسان گرفتند، و آدمي خود را گم کرد و در نتيجه گمراه شد، و از مشعل و چراغ راه دور ماند. او بعد از درک اين که همه چيزش را به يغما بردند، و زمين پر از ظلم و جور شد، چون شتر سرکش بر همه پشت پا زد، و دانست که ديگران او را فقط براي دوشيدن مي خواهند. اگر به او نان و رفاه و آزادي و امنيت مي دهند، خيرخواهش نيستند، بلکه در پي سود بيش تر و شير فزون ترند.

با درک اين حقيقت است که انسان نياز خود را به حجّت خدا احساس کرده، خواستار ظهور او مي شود و به او عشق وارادت ميورزد، همان چيزي که رسول (صلي الله عليه وآله وسلم) آن را اجر رسالتش قرار داده [3] وآن را راه رسيدن به قرب معبود خوانده است. [4] اينان به سوي حجّت مي شتابند و زمينه را براي ظهور حضرتش آماده مي کنند.

و به همين نکته امام سجاد (عليه السلام) توجه مي دهد و مي فرمايد:

«... يا ابا خالد انّ اهل زمان غيبته القائلين بامامته و المنتظرين لظهوره افضل من کل زمان لانّ الله تبارک و تعالي اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة» [5] .

«اي ابا خالد! همانا مردم زمان غيبت او که به امامت او قائل ومنتظر ظهور او هستند برتر از مردمان همه زمانها هستند، زيرا خداي متعال به آنها آن اندازه از عقل و شناخت داده که مسأله غيبت براي آنها به منزله شهود شده است».


پاورقي

[1] نهج البلاغه، حکمت 209.

[2] اين حکمت در تفسير مجمع البيان، ذيل آيه 5، سوره قصص بدين صورت آمده است: «والذي فلق الحبّة وبرء النسمة... که در ترجمه لحاظ شده است.

[3] (قل لا اسألکم عليه أجراً إلاّ المودة في القربي). شوري: 23. «بگو: به ازاي آن رسالت پاداشي از شما خواستار نيستم، مگر دوستي درباره خويشاوندان».

[4] (قل ما اسألکم عليه من أجر إلاّ من شاء أن يتخذ إلي ربّه سبيلاً). فرقان: 57. «بگو: بر اين رسالت اجري از شما طلب نمي کنم، جز اين که هرکس بخواهد راهي به سوي پرودگارش در پيش گيرد».

[5] اکمال الدين و اتمام النعمة، صدوق، ص 320، نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين.