بازگشت

سرانجام عالم و سرمايه دار


در اين مرحله علي (عليه السلام) از عاقبت عالِم و صاحب مال سخن مي گويد. کساني که به دنياگراييده اند و به جمع آن پرداخته اند، همچون کرم ابريشمي هستند که به دور خود مي تند، و همه راه ها را بر روي خود مي بندد. او در حياتش مرده است، زيرا مردن را انتخاب کرده است، ولي عالِمي که دانش را برگزيده، از آن رو که علم هميشه باقي است، زنده است. کسي که دانش را انتخاب کرده و با آن مأنوس است، حيات ابدي مي يابد، هر چند جسم او از بين رفته باشد، زيرا هميشه ياد و خاطره او در دل ها باقي است.

امروزه ما شاهديم که چگونه امثال شيخ طوسي و خواجه نصير و سيّد رضي زنده اند، ولي هرگز از ثروت مندان و قدرت مندان ياد و نامي نيست.

دو قرن علي (عليه السلام) را سبّ کردند، و لعن او را بعد از نماز، واجب نمودند، و در محاصره سياسي و اقتصادي قرارش دادند، ولي اکنون چه کسي زنده است؟ علي (عليه السلام) يا دشمنان او؟

راستي اين علم کجا است؟ و اين عالم ربّاني کيست؟ اين عطش کميل را چه کسي سيراب مي کند؟ کميل بايد به چه شخصي روي آورد؟ و در برابر چه کسي زانوي طلب بر زمين زند؟

همه علوم در درياي بي کران سينه علي (عليه السلام) است. کسي که به راه هاي آسماني آشناتر از راه هاي زميني است. اين فرياد حضرت امير (عليه السلام) است:

«ايّها النّاس سلوني قبل ان تفقدوني فلاَنَا بطرق السماء اعلم منّي بطرق الارض» [1] .

«اي مردم! قبل از اين که مرا از دست بدهيد از من سؤال نماييد، چرا که شناخت من به راه هاي آسماني بيش تر از راه هاي زمين است».

اما چرا اين وجود نامحدود، محدود مي شود؟ و اين سينه مالامال از حقايق، بسته مي شود؟ چرا غواصان علم و طالبان حقيقت از اين دريا آب حيات نمي نوشند؟! آيا حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) نمي خواهد، يا طالبي پيدا نمي شود؟

مگر مي شود حضرت امير (عليه السلام) نخواهد، در حالي که همه علوم به او داده شده، تا بر هدايت خلق همت گمارد و آن ها را به سبيل نجات راهبري کند. گيرنده و طالبي نيست که از حضرت مطالبه کند، و اگر دوستدار علم باشد، در حفظ مطالب و نقل آن امين نيست.


پاورقي

[1] نهج البلاغه، خطبه 189.