بازگشت

راه هاي شناخت ائمه


حضرت براي اين دو ويژگي اهل بيت (عليهم السلام) ـ مايه حيات دانش، و سبب مرگ و نابودي ناداني بودن ـ نشانه وعلامت ذکر مي کند، تا مردم به حقيقت علم ودانش آنان رهنمون شوند. اين نشانه، حکمِ همراه با حکمت آنها وحلم ورزيدن در برخوردها، مي باشد که حکم و امر و حکمت آن ها، از علم شان خبر مي دهد ـ در خطبه (239) به جاي حکم، حلم آمده ـ و حلم آن ها شما را به علم شان راه مي برد. زندگي و برخورد ائمه (عليه السلام)، چه در مقام حکم، و چه در زمان حلم ورزيدن، نمونه هايي از رهيابي به وسعت دانششان دارد.

عمر در هفتاد مورد که حضرت علي (عليه السلام) او را از ظلم و جهالت رهاند، مي گويد:

«لولا علي لهلک عمر» [1] .

«اگر علي (عليه السلام) نبود، عمر هلاک شده بود».

برخورد امام حسن (عليه السلام) از چنان وسعت وظرفيتي برخوردار است که مرد شامي را وادار به اقرار به امامت او مي کند.

«ابن ابي العوجاء» در برخورد با «مفضل» پس از آن که وي، با برخورد تندش ادعا مي کند شاگرد جعفر بن محمد (عليهما السلام) است، از حلم و وسعت علم امام سخن مي گويد.

سکوت ائمه (عليهم السلام)، از استواري منطق و بيان آن ها حکايت دارد. سکوت آن ها بيان است و نگاه آن ها فرياد. انسان هاي داراي برهان قوي و روشِ جامع، با تأمل هستند. و سکوت آن ها، ما را به حکمت هاي بيان شان مي کشاند.

ظاهر آن ها آيات و نشانه هايي است که حق را مي نماياند. آن ها عبدِ رهيده از هر تعلقي هستند و هرگز با دين و ربّ مخالفتي ندارند. عصيان که نمونه اي از پليدي است، از آن ها دور است. زيرا مخالفت با حق، يا از ناآگاهي است و يا از زياده طلبي و امام چون از وسعت آگاهي برخوردار و ميراننده جهل مي باشد، جهل از او دور است، و چون از هر تعلقي به جز حق آزاد، از هر لذتي به غير ذکر حق بيزار است و زياده طلبي ندارد.

اهل بيت (عليهم السلام) با دين مخالفت ندارند و از آن رو که آگاه و آزادند، در دين هم، با هم اختلاف ندارند و همه نور واحد هستند. پايه ها و تکيه گاه دينند، و دين را از اختلاف حفظ مي کنند و مانع فرو ريختن و از هم پاشيدگي دين اند. ضامن انسجام و يک پارچگي دينند. آنان نه تنها اختلاف برانگيز نيستند، بلکه تنها کساني اند که در اختلافات و فتنه هاي تيره وتاريک، انسان ها به آن ها اعتماد مي کنند وبا آنان به امنيّت مي رسند. اهل قرآن با هيچ کس قرابتي ندارند و تنها با دين و رسول و قرآن هم سويند. آن ها مورد اعتمادند و از آن ها بايد هدايت و نجات را خواست، زيرا:

«هُم وَلائج الاِعتِصام» [2] .

«آنان محرم اسرار و محل اعتمادند»


پاورقي

[1] الغدير: ج 3، ص 97، طبع دار الکتاب بيروت. [اين کلام را صاحب الغدير از 12 مأخذ اهل سنّت نقل مي کند].

[2] شارحان نهج البلاغه «وليجه» را که مفرد «ولائج» هست، به معناي پناهگاه گرفته اند، در حالي که «وليجه»، به کسي مي گويند که از اهل تو نباشد، ولي تو به او اعتماد کني.

خداوند در سوره توبه آيه (16) نهي مي کند از اين که انسان غير از خدا و رسول و مؤمنان ـ آل بيت (عليهم السلام) ـ را «وليجه» قرار دهد.