هدفداري انسان
به گفته مرحوم سيد رضي کم تر خطبه و منبري بود که حضرت بر آن قرار مي گرفت، مگر اين که قبل از شروع به خطبه مي فرمود:
«ايّها النّاس اتّقوا الله فما خلق امرؤ عبثاً فيلهو، و لا تُرِکَ سُدي فيلغو» [1] .
«اي مردم! اطاعت خدا را بکنيد. هيچ انساني بدون هدف و بيهوده خلق نشده، تا لهو پيشه کند و دل مشغول باشد، و هيچ کس رها نشده تا هرچه بخواهد، انجام دهد و بار تکليف و مسئوليت را وانهد».
هيچ فردي بيهوده و بدون هدف آفريده نشده، تا دل مشغول دارد و قواي فکري خود را به کار نگيرد و متذکر اهدافي که خدا، برايش رسم کرده نشود و به لذت هاي فنا پذير روي بياورد. هيچ انساني رها نشده و آزاد نيست و بدون مسئوليت و تکليف نمي باشد، تا هر کاري بخواهد انجام دهد و سرگرم شود و از راه بماند.
بنابر اين، خلقت آدمي هدف دار است و عبث نيست، آدمي جهت رسيدن به آن اهداف، داراي برنامه است. به انسان در همه مراحل توجه شده و براي او تکليف و مسئوليتي تعيين گرديده، تا بتواند با مسئوليت پذيري و انجام آنچه از او خواسته اند، به هدف راه يابد و به ملاقات حق بشتابد.
آن حضرت (عليه السلام) در خطبه ديگري مي فرمايد:
«فان الله سبحانه لم يخلقکم عبثاً و لم يترککم سدي و لم يَدَعکم في جهالة و لا عمي. قد سمّي آثارکم و علم اعمالکم و کتب آجالکم و انزل عليکم الکتاب تبياناً» [2] .
«خداوند سبحان، شما را به عبث نيافريده وبي هدف وانگذاشته ودر ناداني ونابينايي رها نساخته است. آنچه را بايد به انجام رسانيد معلوم کرده وبه کردارتان آگاه است ومدّت عمر شما را معيّن کرده است. براي شما کتابي نازل کرده است که بيان دارنده هر چيزي است.» [3] .
حضرت در ابتداي خطبه به صفات حق، علم و غلبه و قدرت او اشاره دارد. چنين خدايي با اين صفات، خدايي نيست که بود و نبودش يک سان باشد. او با تو مرتبط است و بر تو مسلط است و بر هر شيء احاطه دارد. در نتيجه تو در برابر چنين خدايي، مسئول هستي و بايد در فرصتي که به تو داده، عامل باشي، و بار امانتي را که بر دوش شما گذاشته، به منزل برساني. کتابش را رعايت کني و حقوق و تکاليفش را انجام دهي. زيرا حکمت خداوند اقتضا دارد که هيچ مرحله اي از حيات براي انسان بدون برنامه نباشد. او انسان را عبث و بيهوده خلق نکرده است. او از خلقت هدفي دارد و بعد از خلق، انسان را به خود وانگذاشته و زندگي را براي او پوچ قرار نداده است. اگر خدا براي اين دنيا برنامه اي را تدارک ديده، آدمي را نسبت به آن بي خبر قرار نداده و او را در ظلمت رها نکرده است زيرا او را به خير و شر و نور و ظلمت هدايت کرد. براي چگونه زيستنِ او، کتاب را نازل کرد و با چه کسي رفتن، نبي و رسول را برانگيخت و بايدها و نبايدها و راه را با اکمال دينش به پايان برد، پس بر انسان حجّت را تمام و براي او مواضع عذر را بيان کرد. آن گاه حضرت امير (عليه السلام)بعد از مرحله معرفت و شناختِ حق و مبدأ و راه و راهنما، به چگونگي آمادگي آدمي اشاره دارد، و اخلاق و موانع خُلق او را بيان مي کند.
چگونه حجّت خدا، بر ما حجّت را تمام کرده و اندکي را جا نگذاشته است او با تعيين جايگاه آدمي و رابطه او با خالق، بر ضرورت حجّت تصريح دارد.
در پايان خطبه، امام آگاهانه مي فرمايد: ملازم راه بودن و از اهداف غافل نشدن، و از امکانات و حجّت باطني بهره گرفتن، به اين است که از آنچه زمينه عبث و لغو را فراهم مي کند و موجب فراموشي حجّت باطني و ظاهري ـ ذکر و رسول ـ مي شود پرهيز کرد، و آن را تکذيب نمود.
پاورقي
[1] نهج البلاغه، حکمت 370.
[2] نهج البلاغه، خطبه 86.
[3] در سراسر کتاب از آوردن متن کامل سخنان آن حضرت (عليه السلام) ـ به جهت رعايت اختصار ـ پرهيز شده است. برخواننده عزيز است که با مراجعه به متن کامل نهج البلاغه ودقّت وتأمل در آن، با اين نوشتار همراه گردد.