بازگشت

ضرورت وجود حجت از ديدگاه نهج البلاغه


علي (عليه السلام) در جامعه اي است که از يک سو جريان رسالت به انحراف کشيده شده است و از سوي ديگر کشورگشايي و تسلط بر زمين هاي خاور دور و امپراتوري شرق ـ ايران ـ و هجوم سيل غنائم جنگي و وفور نعمت ها، تبختر دست اندرکاران و تسلط جريان نفاق، و رسوخ يهود را به دنبال داشته است. در چنين شرايطي هجوم فرهنگي و بازگشت مجدد جاهليت و در نهايت ختم همه اين جريان ها به يزيد بن معاويه مشهود است. او به صراحت انکار نبوّت و رسالت کرده و گفته است:



لعبت هاشم بالملک فلا

خبر جاء ولا وحيٌ نزل [1] .

اين وضع مي طلبد علي (عليه السلام) بر اصول تأکيد کند و با طرح مجدد اهداف و موازين، جامعه را از ارتداد و انحراف نجات دهد و به آن ها گوشزد کند که بزرگ ترين خسارت اين است که جامعه نوپاي اسلامي آن چه را به دست آورده، با متاع قليل و اشياي پستي مبادله نمايد.

«ولبئسَ المتجر اَن تَري الدنيا لنفسک ثمناً و ممّا لک عند الله عوضاً...». [2] .

«چه بد تجارتي است که دنيا را بهاي خويشتن ببيني و اين سراي ناپايدار را به عوض آن نعمت ها، که خدا در آن جهان مهيّا کرده است، بستاني».

از اين رو علي (عليه السلام)، با تکيه بر مهم ترين اصل، که در معرض فراموشي است، يعني حُجَج الهي و ولايت علوي و سيره نبوي مي گويد: با ولايت طاعات قبول مي شوند و عبوديت معنا پيدا مي کند و راه حق و صراط مستقيم روشن مي گردد. علي (عليه السلام) به هر مناسبت و در هر فرصتي از رسول و دعوت به او و از بازگشت قوم به احياي سنت رسول الله و کتاب خداوند سخن مي گويد.

اين توجه و سعي علي (عليه السلام) در دعوت به اهداف، چراغ راهي براي همه کساني است که بر انحرافات امروز جامعه حسرت مي خورند و شاهد غارت سرمايه ها، و عقب گردها هستند. کساني که بر فراموشي آرمان ها غصه مي خورند، و به سبب بدعت ها به خود مي پيچند، بايد مانند علي (عليه السلام) دعوت را شروع کنند، تا آدم ها جاي اهداف را نگيرند و هوس ها جاي ميزان ها ننشيند.

براي اين که خودشان با ديدن اين فشارها از راه به در نروند و به خوارج نپيوندند، و يا در چنگال بايدها و نبايدهاي مصلحتي اسير نشوند، تا با ضعف ها به رشوه قانع شوند و دم فرو بندند، و براي اين که بر خود يأس را هموار ندارند، بايد از علي (عليه السلام) بياموزند که چه وقت بايد سخن گفت: «نَطَقْتُ حينَ تَعْتَعوُا» [3] و چگونه صبر کرد؟ و به چه دعوت کرد؟ و چگونه دعوت کرد؟ تا از همان راه انحرافي که رفته اند، برگردند و موانع بازگشت را بردارند.

از اين رو است که علي (عليه السلام) در نهج البلاغه بيش تر از همه مباحث، مبحث حجّت را طرح مي کند، چه به عنوان عام و چه به عنوان خاص. علي (عليه السلام) تأکيد دارد که به جامعه بفهماند، خداوند انسان ها را به حال خود رها نکرده است.


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج10، ص60، دار التراث، بيروت، باتحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم. شاعر در مورد يزيد مي گويد:



يا ايّها القبر بحوارينا

ضممتَ شرّ الناس اجمعينا



مروج الذهب مسعودي، ج 3، ص 53، دار الهجرة، قم، سال 1363

خليفه اي که سه سال حکومت کرد، سال اول فرزند رسول الله را کشت و سال دوم واقعه حرّه و فاجعه شهر مدينه را درست کرد و در سال سوم مولد رسول، قبله رسول، و خانه خدا را به منجنيق بست.

[2] نهج البلاغه، خطبه 32.

[3] نهج البلاغه، خطبه 37. «در آن هنگام، که زبان همگان بسته بود، اين من بودم که به سخن آمدم».