بازگشت

آينده جهان در کلام الهي


اين گونه اعتقاد به سنت الهي ـ اگر چه از آن، گاهي بطور صحيح بهره برداري نمي شود و انقلابي نماها هم آن را وسيله قرار مي دهند ـ اصل است و حقيقت و در زبان قرآن کريم و احاديث شريفه به تعبيرات وافي و صحيح تر و الفاظ کافي تر شرح و بيان شده است که از جمله اين آيات، واقعي ترين تعبيرات و شرح و تفسير اين مسأله است:

(قال موسي لقومه استعينوا بالله...) [1] = «موسي به قوم خود گفت از خدا ياري خواهيد...».

(وأورثنا القوم الذين کانوا يستضعفون...) [2] = «و ما قومي را که به استضعاف کشيده شده بودند وارثان (مشرق و مغرب زمين) گردانيديم».

(بل نقذف بالحق علي الباطل فيدمغه فاذا هو زاهق) [3] = «بلکه حق را با شدت بر باطل افکنيم پس حق، باطل را در هم مي شکند، آنگاه از ميان مي رود».

(يريدون ليطفؤا نور الله بأفواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون) [4] = «مي خواهند نور خدا را با دهانهايشان خاموش سازند و خدا تمام کننده نور خويش است، هر چند کافران را خوش نيايد».

موضوع انتظار حضرت صاحب الامر ـ عجل الله تعالي فرجه ـ و ايمان به ظهور مهدي موعود مبناي اين وعده الهي است و با سنت الهي و آنچه در کتب آسمني ثبت شده، کاملاً مطابق است.

در قرآن مجيد مي فرمايد:

(ولقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر أن الارض يرثها عبادي الصالحون) [5] = «و همانا در زبور، پس از ذکر ـ تورات نگاشتيم که زمين را بندگان شايسته من به ارث مي برند».

شيعه و تمام مسلمانان بر اساس اين عقيده سازنده و تحول آور، ايمان دارند که تاريخ در مسير عدالت و به سوي عدالت جلو مي رود و توقف نمي کند و زمين را بندگان صالح و شايسته خدا به ارث مي برند. و سرانجام حق در همه جا حاکم و پيروز مي شود و اين سنت خدا و قانون خدا و خواست او است که مي فرمايد:

(و نريد أن نمن علي الذين استضعفوا في الارض...) [6] =«يعني ما خواسته ايم که منت گذاريم بر آنان که در زمين استضعاف شده اند...».

خدا چنين اراده کرده است که قدرت خود را به دست طبقه ضعيف آشکار سازد و طبقه استثمارگر قوي و غالب و ظالم را به دست آنان که استضعاف شده اند بکوبد و مغلوب نمايد.

اين ايمان، جزء عقايد شيعه و بلکه هر مسلمان است که به هر نحو و هر طور که اوضاع به نفع ستمگران و فرعونيان استعباد پيشه قرار بگيرد، عاقبت با انقلاب مستضعفان شايسته و پرهيزکاران مجاهد، نظم و عدالت، حاکم و برقرار مي شود.

اين عقيده از نظر اجتماعي، بسيار مهّم و انقلابي و مترقّي است و مردم را به کار و تلاش و نهضت و قيام و فعاليت، تشويق مي کند و از سستي و ترک وظايف، و تسليم زبوني و ذليل شدن، باز مي دارد.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد:

«لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس علي ولدها ـ وتلا عقيب ذلک: ـ ونريد أن نمن علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثين» [7] .

مضمون اين سخنان اميد بخش و مژده دهنده اين است:

اين دنيائي که مانند مرکبي چموش و سرکش، از سواري دادن به صاحب خودش خودداري مي کند و با ما خاندان پيامبر ناسازگاري پيشه کرده و بر ما سخت و تنگ گرفته است و حزب خدا و اهل بيت و خاندان رسالت و شيعيانشان را در فشار ظلم و استبداد غاصبان و مرتجعان گذارده، و آنان را از حقوقشان محروم، و گرفتار شکنجه و زندان، و قطع دست و پا و گوش و بيني، و کشته شدن ساخته است بعد از اين همه ناسازگاريها و ظلم و جور و غصب حقوق، البته و حتماً ـ مانند شتر بد خو و گزنده اي که به بچه اش مهربان و مايل مي شود، به ما مايل گرديده و رام اهل حق و شايستگان و مستضعفان خواهد شد. چون خدا در قرآن خبر داده است، خواستش اين است که بر آن کسان که در زمين مورد استضعاف قرار گرفته اند منت گذارد، و آنان را امامان و پيشوايان و وارثان زمين فرمايد.

معلوم است در هنگامي که ابرهاي مأيوس کننده فتنه هاي بزرگ، و تسلط غاصبان زمامداري و مقام رهبري جامعه اسلامي بر سر مردم و اهل حق، باران بلا و نااميدي مي باريده است، با اين کلمات اميدوار کننده و انتظار بخش، علي عليه السلام دلهاي مردم را محکم کرده و به اين حقيقت بزرگ و وعده تخلف ناپذير الهي مژده داده و آنان را به فتح و ظفري که حزب خدا و حاميان حق در جلو دارند نويد داده و به استقامت و پايداري تشويق فرموده است.

اين کلام در عين حال که خبري از آينده و غيب، و پيشگوئي قاطع است، همين مسأله سنت خدا (يا به زبان ديگر، وعده الهي) را که علي عليه السلام از آن آگاهي کامل داشته است، اعلام مي کند.

آري، وليّ خدا و کسي که مصداق (و من عنده علم الکتاب) [8] است، به سنن الهي عالم و واقف است و از خواست خدا و نظامات و قواعدي که در جهان ماده و مجردات قرار داده، به اذن خدا و به تعليم او با اطلاع است.

علاوه بر اين آيه کريمه، در سوره قصص در ضمن داستان استعلا و گردنکشي فرعون، اين خواست و سنت خدا را صريحاً بيان فرموده است چون معلوم است که اين سنت الهي فقط در مورد موسي و فرعون نيست بلکه سنت عام اليه است و در مورد هر گروه مستضعف و مؤمن، و شخص يا دسته استضعاف گر در هر عصر و زماني صادق است اگر چه مصاديق آن، همه در يک رديف نباشند و صدق اين آيه و تطبيق آن و ظهور اين سنت وقاعده، بر موردي ظاهرتر و آشکارتر از موارد ديگر مي باشد.

و لذا علي عليه السلام بعد از اينکه خبر از يک تحّول بزرگ و انقلاب جهاني به نفع حزب حق و پيروان مکتب ولايت مي دهد، اين آيه را نيز تلاوت مي فرمايد چون چنانکه گفته شد، مفهوم آيه، اختصاص به عصر موسي و فرعون ندارد و عام و کلي است [9] و ظاهرترين مصداق اين آيه در تاريخ همان انقلابي است که به رهبري حضرت مهدي، قائم آل محمد ـ عجل الله تعالي فرجه ـ بر پا مي شود. انقلابي که حتماً واقع خواهد شد و خواست خدا و سنت الهي است.

(ولن تجد لسنة الله تبديلاً، ولن تجد لسنّة الله تحويلاً) [10] = «و هرکز در سنت خدا، تبديل و تحويلي نخواهي يافت».

بنا بر آنچه بيان شد، معلوم مي شود که انتظار و عقيده به ظهور مهدي فکر و انديشه را چگونه آينده گرا مي سازد و مسلمان را براي مقاومت، استقامت، پايداري، مبارزه با باطل و جهل و فساد، آماده و مصمم مي کند و او را با اين فلسفه مهم تاريخ در ضمن اصطلاحات ديني و قرآني که کامل تر و صحيح تر از هر منطق ديگر بازگو کرده است، آشنا مي نمايد.


پاورقي

[1] سوره اعراف، آيه128.

[2] سوره اعراف، آيه137.

[3] سوره انبياء، آيه21.

[4] سوره صف، آيه8.

[5] سوره انبياء، آيه105.

[6] سوره قصص، آيه5.

[7] نهج البلاغه فيض الاسلام، کلمات قصار، (200).

[8] سوره رعد، آيه43.

[9] از عالي ترين بيانات راجع به اين سنت و وعده الهي و فلسفه تاريخ، بيانات حضرت زينب 3 است که در خطبه تاريخي و بي نظير که در مجلس يزيد انشا فرمود، تذکر داد.در اين مجلس که با برنامه و تشريفات بسيار جبارانه و مستکبرانه ترتيب يافته و وحشت و رعب آن، دل افراد عادي را مي لرزاند و توانائي سخن گفتن را از آنها مي گرفت، ابراز مخالفت و توبيخ و سرزنش و تحقير يزيد و اعلان رسمي محکوميّت و انقراض حکومت او که خطر اعدام فوري داشت، از جانب يک نفر خانم اسير و داغ ديده و مصيبت ديده، از معجزات بود.

چنانکه آن بلاغت و از قرآن مجيد الهام گرفتن، سنجيده و به سامان گفتن، يزيد و چاپلوسان درباري و مزدوران خود فروخته دستگاه را تحت تأثير قرار دادن، کرامت و حقانيّت اسلام و اهل بيت را اثبات نمودن، ستمگران و مستبدان را حقير و پست شمردن، آن پيشگوئيها و خبر از آينده دادن و متلاشي شدن نظام يزيدي گفتن که هر جامعه شناس و روانشناس را مات و متحير مي سازد، از معجزات است. اگر کسي در اين اعجاز ترديد دارد، به او پيشنهاد مي کنيم و از تمام بلغا و سخنوران ماهر مي خواهيم که از اين خطبه تاريخي و سخنان عقيله قريش، خطبه اي کوبنده تر، قاطع تر، محکوم کننده تر و مناسب تر با آن مجلس و موقف انشا نمايند.

الحق اين خطبه از نشانه هاي درخشان جلالت، حقيقت، فضيلت و عظمت اهل بيت رسالت است، و از خدا مي خواهم که شرحي بر اين خطبه بنگارم و به افتخار خدمتي به آن حضرت سرافراز گردم.

در اين خطبه قانون و سنت و وعده تخلف ناپذير الهي (و به اصطلاح بعضي، فلسفه تاريخ) را زينب مطرح ساخته و در موقعي که به حسب ظاهر همه چيز تمام شده و بسياري مأيوس و نااميد و تسليم وضع حاکم مي شوند و يزيد بر اوضاع مسلط گرديده، در نهايت استبداد و استعباد سلطنت مي نمايد، طرفداران حق و حزب حق و شيعيان اهل بيت را از يأس و نااميدي نجات مي دهد و اهل بيت و هدفها و مقاصدشان را فاتح و پيروز، و بني اميه و حزب استعبادگر را مغلوب و شکست خورده معرفي مي فرمايد و اعلام مي کند که از کرامت اهل حق چيزي کم نشد و بر اهل باطل چيزي افزوده نگشت و هر چه يزيد کوشش و تلاش کند و اهل حق را بکشد و از ميان بردارد و بر کيد و کينه و ستمگري بيفزايد، نمي تواند ارتجاع و ارتداد جاهليّت را تجديد کند و از پيشرفت انقلاب اسلام جلوگيري نمايد و نور خدا را خاموش سازد. آري، زينب به آينده درخشان اسلام و اهل بيت و آثار نجات بخش انقلاب برادرش حسين عليه السلام صد در صد اطمينان داشت و مي دانست راهي را که برادرش رفته است راه خدا، راه حق و راه تاريخ است.

در کربلا روز يازدهم محرم، در آن هنگامي که او را به اسارت عازم کوفه کرده بودند و ابدان پاک شهداي راه حق روي زمين افتاده بود، همين خبر را مي داد و آينده را مي ديد.

در مجلس يزيد نيز با همين منطق محکم، مجلس را قبضه کرد و يزيد را چنان کوبيد و در آن دادگاه تاريخ، چنان محکوم کرد که يزيد نتوانست يک کلمه از خود دفاع نمايد، يا آنکه غيظ و خشم خود را با تصميم جنايت ديگر فرو بنشاند.

اينک اين قسمتي از خطبه را که خطاب به يزيد است بخوانيد و در معني انتظار، تأمل فرمائيد:

ثم کد کيدک واجهد جهدک فوالله الذي شرفنا بالوحي والکتاب والنبوة والانتخاب لاتدرک أمدنا ولا تبلغ غايتنا ولا تمحو ذکرنا ولا يرخص عنک عارنا = پس تمام مکر و حيله ات را بکار گير و تمام کوششت را انجام ده، که قسم به خدائي که ما را مشرف به وحي و کتاب و نبوت و انتخاب نمود هرگز نمي تواني عمق و نهايت ما را درک کني و ذکر و ياد ما را محو نمايي، و آن عاري که بر ما وارد نمودي از تو زدوده نخواهد شد. (احتجاج طبرسي، چاپ بيروت، ص309).

و به اين قاعده الهي و قانون تاريخ، شخص امام عليه السلام نيز در ضمن جريان نهضت کربلا مکرر تصريح فرمود، که شرح و تفصيل آن از حدود اين مقاله مختصر خارج است.

[10] سوره فاطر، آيه43.