اسلام و انتظار
اسلام که تعليمات و هدايتهايش بر اساس فلسفه هاي عميق و صحيح اجتماعي و واقعي قرار دارد، اصل انتظار و نگاه به سوي آينده را، پشتوانه بقاي جامعه اي مسلمان و محرک احساسات و مهيّج روح فعاليّت و اقدام قرار داده است و انتظار آينده بهتر، و عصر فتح و گشايش و فرج را برترين اعمال شمرده است و رهبر عظيم الشأن آن در حديث شريف: «أفضل أعمال أمتي انتظار الفرج [1] = برترين کارهاي امّتم انتظار فرج است»، انتظار فرج را افضل اعمال امت خود معرفي فرموده است.
آن هنگام که پيغمبر بزرگ اسلام صلي الله و عليه و آْله و سلم در حالي که غير از علي عليه السلام و عموي بزرگوارش ابوطالب، از مردها يار و ياور ديگر نداشت و مردم را به خدا و دين توحيد دعوت مي فرمود آن هنگام که دست يافتن بر خزائن کسري و قيصر، آن هم براي مردمي محروم و مستضعف، جزء محالات عادي محسوب مي شد و در آن هنگامي که به جاي همکاري و قبول آن دعوت نجات بخش و آزاد ساز توحيدي، از مردم دشنام و ناسزا و اهانت مي شنيد و رنج و آزار و اذيت مي ديد، مردم را به آينده درخشان اين امت نويد مي داد و وعده مي داد که کلمه توحيد را بگوئيد تا رستگار شويد: «قولوا لا اله إلا الله تفلحوا» تا عرب خاضع شما گردد و عجم به شما جزيه بدهد. سوگند ياد مي کرد که گنجهاي کسري و قيصر در اختيار شما قرار خواهد گرفت.
و پيروانش با سرمايه و اسلحه انتظار رو به سوي آينده و قدم به پيش قرار داده بود. و در برابر سيل مخالفت ها و شيطنت ها، قطع ارتباط ها و محاصره ها، شکنجه ها و آزارهاي بدني مسلح، به مقاومت و ايستادگي حتي تا ترک مال و خانه و شهر و مسکن در راه اسلام و هدفهاي توحيد آن، تشويق مي کرد و از پيروزي حق و مغلوب شدن باطل سخن مي راند.
اين انتظار و ايمان به اين وعده هاي الهي بود که مسلمانان را در ميدانها فاتح و جانباز و فداکار کرد.
مسلمانان در انتظار اين روزهاي درخشان، آن روزهاي سخت و تلخ و پر از مصيبت را پشت سر گذاشته و جلو رفتند.
قرآن مجيد در آيات متعدّدي مسلمانان را به انتظار آينده گذارده و آينده بهتر را به اين امت نويد داده است و آينده گرائي را تعليم مي فرمايد.
از جمله در اين آيه نويد مي دهد که هرگاه خطر ارتجاع پيش آيد و از مسلمانان، افرادي مرتد و بي دين شوند و از دين برگردند، خدا قوم و گروهي را مي آورد که آنان را دوست مي دارد و آنها خدا را دوست مي دارند، نسبت به مؤمنان فروتن هستند، نسبت به کفار، عزيز و غالب و خوددار و غير قابل انعطاف مي باشند، در راه خدا جهاد مي کنند و از ملامت و سرزنش ملامت کنندگان بيم ندارند که آيه54 سوره مائده مشعر بر اين مطلب است:
(ياأيها الذين آمنوا من يرتد منکم عن دينه فسوف يأتي الله بقوم يحبهم ويحبونه أذلة علي المؤمنين أعزة علي الکافرين يجاهدون في سبيل الله، ولا يخافون لومة لائم ذلک فضل الله يؤتيه من يشاء والله واسع عليم).
در اين آيه که خطر ارتداد و بي ديني و باز گشت به سوي کفر و شرک و فحشا و بشر پرستي و سنن و رسوم باطل شده به وسيله اسلام، شده است قيام گروهي مجاهد را که با ارتجاع مبارزه کنند و آن را سرکوب نمايند، نويد داده و مسلمانان حقيقي را در برابر اين مرض مهلک و خطرناک، با انتظار و اعلام آينده سالم و شکست ارتجاع و پيروزي دوستان خدا، مصونيّت بخشيده است.
و آيه: (إنا نحن نزلنا الذکر وإنا له لحافظون) [2] = «همانا ما قرآن را فرو فرستاديم و خود نيز آن را حفظ خواهيم کرد».
خبر از حفظ قرآن مجيد و رسالت اسلام، و اين دين و آئين مقدّس مي دهد و مخصوص به يک دوره و عصر نيست و تا ابد و تا هنگام ظهور حضرت مهدي و تشکيل جامعه جهاني اسلام، اين آيه نويد بخش و اميدوار کننده است که در هيچ حال و شرايطي مسلمانان نبايد نااميد باشند، بقاي اين دين بر حسب سنن الهي و وعده هاي خدا و رسول خدا تضمين شده است.
اگر بازگشت به عقب و ارتداد و رجعت به جاهليّتي پيش بيايد و در بين ملل مسلمان صداي افتخار به دوره هاي جاهليّت و زنده کردن رسوم پيش از اسلام بلند سود و اگر به هر شکل و وضع بيگانگان يا افرادي که در شمار مؤمنان بوده و به ارتداد و فساد روي نهاده اند بخواهند پيشرفت و جهانگير شدن انقلاب الهي اسلام را متوقف کنند، يا از بين ببرند و شعائر اسلام را تعطيل و در فراموشي اندازند قانون خلقت و صداي وجدان و فطرت و اراده اليه، گروهي مصمّم و با عزيمت را که خدا آنها را دوست دارد و آنها خدا را دوست مي دارند، براي حمايت اين دين و جهاني شدن اين انقلاب و روشن نگاهداشتن اين چراغ برمي انگيزد.
از هنگام رحلت پيغمبر اکرم صلي الله و عليه و آْله و سلم تا حال، تاريخ اسلام مصاديق و نمونه هاي بسياري از آنچه در اين آيه پيش بيني شده است نشان مي دهد و ارتداد در صورتهاي مختلف دعوت اسلام را تهديد کرده و بلکه به ظاهر متوقف ساخت ولي چنانکه در اين آيه خداوند متعال وعده فرموده است، هر مرتبه، ارتداد به وسيله افرادي الهي و مخلص و فداکار سرکوب شده و خطر خاموش شدن صداي دعوت اسلام مرتفع گشت. ارتداد و عقبگردي که پس از رحلت پيغمبر صلي الله و عليه و آْله و سلم [3] مخصوصاً در امر خلافت و رژيم حکومتي اسلام پيش آمد و منتهي به عثمان ها و معاويه ها و يزيدها، و سائر بني اميّه و بني عباس و ستمگران ديگر شد و نظام سياست و حُکم و اداره جامعه اسلامي را به نظام حکومتهاي قيصرها و کسري ها برگرداند، ابتدا با مقاومت و مخالفت رسمي افرادي انگشت شمار به رهبري علي و فاطمه زهرا عليهما السلام رو برو شد و پس از آن اگر چه عقبگرد از دين به مرور زمان گسترش يافت، ولي کساني که از آن بازگشته و به گروه علي عليه السلام و وفاداران حقيقي انقلاب اسلام ملحق گرديدند زياد شدند و با قيام مسلمانان انقلاب خواه عليه عثمان، حکومت علي عليه السلام فرهنگ جاهلي را در يک قدمي نيستي و فنا قرار داد اما بازمانده و وارث حقيقي جاهليّت (معاويه) در باره پرچم اتداد را برافراشت و از آن به بعد اگر چه جاهليّت ريشه کن نگرديد و اسلام تا حال به هدفهاي بزرگ خود نرسيده و انقلابش کامل نگشته و در بين راه است و بايد منتظر آينده بود تا آن مصلح حقيقي و منظر موعود بيايد و انقلاب اسلام را عالمگير ساخته و حکومت جهاني الهي را تشکيل دهد ولي همواره تحت تأثير همين تعاليم اسلام و برنامه انتظار، مبارزه با ارتداد و جاهليّت جريان داشته و دارد و در صورتهاي مختلف از تسلط کامل و تمام عيار جاهليّت جلوگيري شده است که شهادت سيدالشهدا عليه السلام و قيام مقدّس حسيني عليه بني اميه، کاري ترين ضربتها بر پيکر ارتدادي بود که به وسيله بني اميه رهبري مي شد.
ما در اينجا نمي خواهيم تاريخ اين مقاومتها و مبارزه ها را در عصر بني اميه و بني عباس و ادوار مختلف شرح دهيم، و از نقش اهل بيت و برنامه ها و تعاليم ائمه طاهرين: که بيشتر به صورت مبارزه منفي بسيار دقيق به حملات خلفاء جور عليه موجوديّت اسلام و حقايق و اهداف مقدّس اين دين پاسخ داده و مدافعه مي نمايد، چيزي بگوئيم ولي بايد متذکر شويم که روش مبارزه منفي آنها اکنون هم مؤثرترين روش مبارزه با دشمنان داخلي، منافقان و دشمنان خارجي است و نتايج مهمي نيز داشته است. مثلاً به زندان افتادن امام هفتم حضرت موسي بن جعفر عليه السلام به شدّت، ارکان جاهليتي را که به وسيله هارون ديکتاتور با آن همه قدرت و توسعه قلمرو حکومت استبدادي نگهداري مي شد لرزاند. بيان کامل اين مطلب، حد اقل به يک کتاب مفصل نياز دارد که فعلاً در پي آن نيستيم.
بلکه فقط مي خواهيم متذکر شويم که انتظار و مثل اين وعده هائي که در اين آيه کريمه و آيات ديگر است، يکي از پايه هاي مهم و زنده مبارزه عليه فساد، در جامعه اسلام بوده، که آن را بايد سر چشمه مقاومتها و منبع تحرکات و مبارزات ايجابي و سلبي اهل حق با اهل باطل شمرد که مسلمان هيچگاه کار اسلام و انقلاب آن را پايان يافته و تمام شده نخواهد دانست و همواره به مضمون آيه کريمه (يريدون أن يطفؤا نور الله بأفواههم ويأبي الله إلا أن يتم نوره ولو کره الکافرون) [4] تلاشهاي دشمنان و منافقان نقش بر آب و نور خدا در اتمام و گسترش خواهد بود.
پاورقي
[1] تحف العقول عن الرسول، ص37.
[2] سوره حجر، آيه9.
[3] رسول اعظم اسلام صلي الله و عليه و آْله و سلم بر حسب اخبار مستفيض و بلکه متواتر حوض که در معتبرترين جوامع حديث اهل سنت، مثل صحيح بخاري و صحيح مسلم و موطأ مالک و مسند احمد روايت شده است، خبر داد که گروهي از اصحابش پس از وفات آن حضرت بي دين و مرتد گرديده، بازگشت به عقب و قهقرا مي نمايند، و صدق خبر پيغمبر صلي الله و عليه و آْله و سلم ظاهر گشت. هنوز جسد اطهر پيغمبر صلي الله و عليه و آْله و سلم دفن نشده بود که مرتجعان وارد ميدان شده، و برنامه هائي را که پيغمبر در امور ولايت و رهبري امت و لزوم تمسّک به کتاب و عترت اعلام فرموده بود کنار گذارده، و سقيفه بني ساعده، نخستين مظهر رسمي اين ارتجاع گرديد و اين همان ارتجاعي است که زهراي مرضيّه ـ سلام الله عليها ـ در آخر خطبه تاريخي در مسجد مدينه آن را محکوم فرمود و از جمله فرمود: «فلما اختار الله لنبيه دار أوليائه، ومأوي أصفيائه ظهرت فيکم حسکة النفاق، وسمل جلباب الدين ونطق کاظم العاوين، ونبغ خامل الاقلّين، وهدر فنيق المبطلين، فخطر في عرصاتکم، وأطلع الشيطان رأسه من مغرزه هاتفاً بکم، فالفاکم لدعوته مستجيبين... = وقتي خدا جان پيامبر خود را قبض کرد، قومي به عقب برگشته و راه ارتجاع پيش گرفتند و راههاي گوناگون، آنها را گمراه کرد، و به بيگانه اعتماد کردند و با غير رحم پيوند نمودند، و سبب و وسيله اي را که مأمور به مودّت و دوستي آن بودند ترک کردند و بنا را از اساسش کنده و در غير جايگاه خود بنا نمودند».
و در مکتوبي (نامه 32، صبحي صالح) که به معاويه مرقوم فرموده است پيروانش را که پس از رهبران گذشته اين ارتداد، وارث آنان شد نکوهش نموده و مي فرمايد:
«فجازوا عن وجهتهم، ونکصوا علي أعقابهم، وتولوا علي أدبارهم وعوّلوا علي أحسابهم = کساني که گرفتار مکر و خدعه معاويه و اضلال او شدند، از راه خدا بر کنار گرديده و به قهقرا برگشته و راه ارتداد و ارتجاع پيش گرفته و به حسبهاي پست و بي مايه و الغا شده، اعتماد کردند».
[4] کافران مي خواهند نور خدا را با گفتار جاهلانه خود خاموش کنند ولي خداوند نمي خواهد مگر آنکه نور خود را به پايان برساند اگر چه کافران کراهت دارند. (سوره توبه، آيه32).