بازگشت

مقاومت، در برابر بازگشت به جاهليت


مسلماني که با چنين فکر و عقيده آينده گرا زندگي مي کند، هرگز با گروههاي فاسد و مشرک و خدانشناس همراه نمي شود و تا مي تواند تقدّم و نوگرائي و آينده بيني خود را حفظ کرده، ثابت و استوار به سوي هدف پيش مي رود.

او اطمينان دارد و به يقين مي داند که بساط ظلم و فساد برچيده شدني است، چون بر جامعه و بر فطرت بشر تحميل است و آينده براي پرهيزکاران و زمين از آن شايستگان است:

(ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده والعاقبة للمتقين) [1] = «همانا زمين از آن خدا است و به هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث مي دهد و عاقبت از آن متقين است».

بنابراين مسلمان تسليم ظلم و فساد نمي شود و با ستمگران و مفسدان همکار و همراه و هم صدا نخواهد شد.

اين اصل انتظار مانند يک قوّه مبقيه و عامل بقا و پايداري، طرفداران حق و عدالت و اسلام خواهان حقيقي را در برابر تمام دستگاههاي فشار، استعباد، جهل و شرک، بشر پرستي و فساد انگيزي پايدار نگه مي دارد و همواره بر روشني چراغ اميداوري منتظران و ثبات قدم و مقاومت آنها مي افزايد و آنان را در انجام وظايف، شور و شوق و نشاط مي دهد.

اين اصل انتظار است که در مبارزه حق و باطل صفوف طرفداران حق را فشرده تر و مقاوم تر مي کند و آنها را به نصرت خدا و فتح و ظفر نويد مي دهد و گوش آنها را همواره با صداهاي نويد بخش قرآن آشنا مي دارد:

(قل انتظروا إنا منتظرون) [2] = «بگو منتظر باشيد که ما هم منتظريم».

(فتربصوا إنا معکم متربصون) [3] = «منتظر باشيد که ما هم با شما منتظريم».

(فانتظروا إني معکم من المنتظرين) [4] = «منتظر باشيد که من هم با شما منتظرم».

خاص و عام، و شيعه و سني، از رسول خدا صلي الله و عليه و آْله و سلم روايت کرده اند که فرمود:

«لولم يبق من الدنيا إلاّ يوم واحد لطوّل الله ذلک اليوم حتي يخرج رجل من ولدي يواطي اسمه اسمي، وکنيته کنيتي يملا الارض عدلاً وقسطاً کما ملئت جوراً وظلماً = يعني اگر نماند از دنيا مگر يک روز، خداوند متعال آن روز را طولاني فرمايد تا بيرون آيد مردي از فرزندان من که نامش نام من و کنيه اش کنيه من باشد، زمين را پر از عدل و قسط کند، همچنانکه از جور و ظلم پر شده باشد».

اين انتظار، ضعف و سستي و مسامحه در انجام تکاليف و وظايف نيست و عذر کسي در ترک مبارزه مثبت يا منفي و ترک امر به معروف و نهي از منکر نمي باشد و سکوت و بي حرکتي و بي تفاوتي و تسليم به وضع موجود و يأس و نااميدي را هرگز با آن نمي توان توجيه کرد.

اين انتظار، حرکت، نهضت، فداکاري، طرد انحراف و مبارزه با بازگشت به عقب و ارتداد است مکتب زنده و سازنده اسلام و محمد علي و زهرا و حسن و حسين و زين العابدين و جعفر بن محمد و تمام ائمه: و اصحاب و ياران خاص و پيروان آنها است. اگر نادانان يا مغرضان آن را بطور ديگر تفسير کرده و آن را مکتب کنار رفته ها و کنار گذاشته شده ها، بيچاره ها، مأيوسان، تن به خواري دادگان، چاپلوسان و دين فروشان، معرفي کنند، خود در رديف يهود که مصداق (يحرفون الکلم عن مواضعه) [5] مي باشند، قرار داده اند.

(ياأيها الرسول لا يحزنک الذين يسارعون في الکفر من الذين قالوا آمنا بأفواههم، ولم تؤمن قلوبهم، ومن الذين هادوا سمّاعون للکذب سمّاعون لقوم آخرين لم يأتوک يحرّفون الکلم من بعد مواضعه) [6] = «اي پيامبر، آنان که به زبان گفتند ايمان آورديم ولي قلبهايشان ايمان نياورد و به سوي کفر سرعت گرفته اند، تو را ناراحت نکنند و همچنين آن يهوداني که حرفهاي تو را تحريف کرده و به دروغ، سخنان فتنه خيز براي قومي که پيش تو نيامده اند، نقل مي کنند، اينان سخنان را ـ مطابق ميل و هواي نفس خود ـ از مواضع اصليش تحريف مي کنند».


پاورقي

[1] سوره اعراف، آيه128.

[2] سوره انعام، آيه158.

[3] سوره توبه، آيه52.

[4] سوره اعراف، آيه78.

[5] کلامها و سخنان را از مواضع اصلي خود تحريف و دگرگون مي کنند. (سوره نساء، آيه46).

[6] سوره مائده، آيه41.