بازگشت

دوران حسن توست






بگذشت دور يوسف و دوران حسن توست

هر مصر دل که هست به فرمان حسن توست



بسيار سر به کنگره عشق بسته اند

آن جا که طاق بندي ايوان حسن توست



فرمان ناز ده، که در اقصاي ملک عشق

پروانه اي که هست زديوان حسن توست



زنجير غم به گردن جان مي نهد هنوز

آن مو که سلسله جنبان حسن توست



دانم که تا به دامن آخر زمان کند

دست نياز من که به دامان حسن توست



تقصير در کرشمه (وحشي) نواز نيست

هرچند دون مرتبه شأن حسن توست [1] .




پاورقي

[1] وحشي بافقي.