کوکب هدايت
وقتي به سان خورشيد از گوشه اي برآيي
روشن شود جهاني وقتي که تو بيايي
ماندم در انتظارت اي کوکب هدايت
بنما جمال خود را اي آيت خدايي
اي آفتاب هستي! اي شور عشق و مستي!
بازآ بخوان کلامي زآن معجز الهي
اي ديده ها به راهت! اي قائم هدايت!
تا کي کنم حکايت شرح غم جدايي
گر من تو را نبينم روييدنم نباشد
بنما جمال خود را اي مظهر رهايي!
پيش رخ چو ماهت خورشيد سجده آرد
اي آيت الهي! اي پرتو خدايي!
لب تشنگان نوريم هر لحظه ما، نگارا
برهان زما عطش را اي قائم رهايي! [1] .
پاورقي
[1] اسماعيل نيک سرشت.