بازگشت

زمينه ها و اعمال کلي که مردم را آماده مي کند براي ظهور حضرت


پاسخ ما:

اعمالي که بايد انجام شود تا امام زمان (عليه السّلام) تشريف بياورند آماده بودن پذيرفتن يک چنين امامي است براي رهبري و صد درصد تحت فرمان او بودن است.

در گذشته (شايد الان، انشاءاللّه الان اين طور نيست چون ما از تأخير ظهور ناراحتيم) اين طور بوده است که مردم صد درصد آمادگي پذيرفتن اوامر امام عصر (ارواحنا فداه) را نداشته اند و حاضر نبوده اند که امام زمان (عليه السّلام) را به امامت بپذيرند (به امامت صد درصد) و اينکه مقتداي مطلق مردم حجّة بن الحسن (عليه السّلام) واقع شود.

مقتدا و امام مثال واضحي مثل امام جماعت است. اگر کسي در مسجدي نماز مي خواند و امام جماعت در رکوع و او در قيام است يا امام جماعت در سجده و اين در رکوع است و با هم توافق ندارند شما که ناظر اين جريان هستيد نمي گوئيد که آن امام و اين مأموم است بلکه مي گوئيد که اين دو مستقل از هم نماز مي خوانند امّا اگر صد درصد اعمال مأموم با امام موافقت کرد در اين صورت مي توانيم بگوئيم که آن امام و اين مأموم است يا آن مقتدا و اين مقتدي است و اين شخص به او اقتدا کرده است.

هر زمان که مردم به امام زمان (عليه السّلام) اقتدا کردند بر خداي تعالي واجب است که او را ظاهر کند. گاهي بعضي از من در مورد زمان ظهور (البتّه غالبا در مورد ساعت و روز ظهور اين سؤال را مي کنند) سؤال مي کنند و ما در جواب مي گوئيم هر وقت مردم حاضر شدند که صد درصد به امام زمان اقتدا کنند آن ساعت امام زمان ظهور مي کند يعني واجب است که ظهور کند و فکر نکنيد که شايد در آن موقع هم تأخير بشود. خير تأخير هم نمي شود قطعا و يقينا وقتي لااقل نود و نه درصد مردم حاضر شدند در تمام اعمال و تمام دستورات و تمام مسائل به امام زمان (عليه السّلام) اقتدا کنند آن روز امام عصر (روحي فداه) ظاهر مي شوند.

امام زمان (عليه السّلام) وقتي که ظاهر مي شوند روز جمعه است روز جمعه، روز کار است.

روز کار عبادي است و مردمي که يک هفته بچّه هايشان را وعده داده اند که روز جمعه به تفريح و پارک مي رويم و روز جمعه دنبال عيّاشي مي رويم اين مردم که نمي توانند به امام زمان (عليه السّلام) اقتدا کنند. روز جمعه اگر صبح بخواهد بچّه هايش را به دعاي ندبه ببرد ظهر به نماز جمعه و عصر براي دعاي سمات ببرد. مي گويد چه تفريحي چون ما فکر و عقلمان در اين است که تفريح يعني رفتن و مردم آزاري کردن و در باغ مردم دويدن و مزارع مردم را پايمال کردن و اگر پارکي هم هست زن و مرد توي هم ريختن و عيّاشي کردن و کارهاي زشتي از اين قبيل نمودن است و هنوز ما آمادگي اقتدا به امام زمان (عليه السّلام) در يک روز جمعه را نداريم تا چه برسد به روزهاي ديگر.

بنابراين هر وقت ما چنين حالتي را پيدا کرديم که صد درصد اقتدا به امام زمان (عليه السّلام) بکنيم و مانند بعضي از نماز جماعت خوانها وسط نماز، فرادي نکنيم و برويم زمينه اي براي ظهور بوجود آورده ايم چون در زمان پيغمبر اکرم (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) خود رسول اللّه وقتي براي نماز در روز جمعه مي ايستادند در سوره جمعه هم هست که وَاِذ ارَاءَ وْ تِجارَةً اَوْ لَهْوا انْفَضُّوا اِلَيْها وَ تَرَکُوکَ قائِما [1] .

چون از حبشه و جاهاي ديگر مال التجارة مي آوردند چون خود مکّه جائي نبود که محصولي داشته باشد. از جاهاي ديگر مي آوردند و آنجا مي فروختند.

اينها رسمشان اين بود که وقتي جنسي را مي آوردند براي اينکه کساني که در خانه ها يا مساجد يا جاهاي ديگر هستند با خبر بشوند بوقي و آهنگي مي زدند لهو يعني همان بوقي که آنها مي زدند. بوق مي زدند که ديگران متوجّه بشوند.

گاهي آنها سر ظهر مي رسيدند و مسلمانها در نماز بودند به مجرّدي که صداي بوق را مي شنيدند نماز را آن هم در وسط نماز رها مي کردند که مي فرمايد:

وَتَرَکُوکَ قائِما خيلي عجيب است وسط نماز رها مي کردند. فکر نکنيد که خيلي کار بدي مي کردند و اگر ما باشيم اين کار را نمي کنيم. خير اگر ما هم بدانيم عدّه اي بيرون هستند و در مسجد نيستند و آنها اجناس خوب را جمع مي کنند و نخاله هايش را براي ما مي گذارند (براي نمازخوانها) ما يا آن روز نماز نمي رويم و يا وسط نماز مي رويم و مي گوئيم بعد قضاي نمازمان را مي خوانيم فقط اين جنس خوب فوت شدني است چون اين طور بود که مال التجارة را مي ريخت و بوقي مي زد عدّه اي هم که در مسجد نبودند و نماز نمي خواندند مي ريختند و جنسهاي خوب را مي بردند و اينها اگر مي خواستند در نماز بمانند آن جنسهاي پستش مي ماند مثل بقّالهاي زمان ما نبودند که بگويند از يک کنار و خودم بايد در ترازو بريزم آنجا خوبهايش را جمع مي کردند و پوسيده هايش مي ماند. لذا اينها در وسط نماز، نماز را رها مي کردند و مي رفتند.

ما هر وقت اين طور نبوديم و وسط نماز رها نکرديم و دنيامان را بر دينمان ترجيح نداديم به امام زمان (روحي فداه) اقتداء کرده ايم.

روايت تقريبا ضعيفي (از نظر من) ولي معروف هست که من لامعاش له لامعادله کسي که معاش ندارد دين ندارد. اگر اين طور باشد بايد بگوئيم ابوذر بي دين ترين افراد بود چون معاشي نداشت و از گرسنگي در بيابان ربذه از دار دنيا رفت يا خداي نکرده بگوئيم اصحاب پيغمبر، اصحاب صفّه بي دين ترين افراد بودند. اين روايت کلّيت ندارد اگر هم باشد اين مربوط به آنهائي است که بنده شکم هستند که اگر معاششان کم و زياد شود دينشان هم کم و زياد مي شود ولي اکثر ما مردم اين طور هستيم که اگر شغلمان در فساد و جائي که دينمان را از بين مي برد باشد ولي آنجا درآمدمان بهتر باشد آنجا را انتخاب مي کنيم و جائي که بتوانيم دينمان را حفظ کنيم ترک مي نمائيم.

به هر حال کلّيتي عرض کنم، ما به واقعيّت و اسلام و امام زمان (عليه السّلام) و کمالات واقعي هيچ وقت نخواهيم رسيد. مگر در يک وقت همان طور که قرآن گفته است مال و جانمان را در راه دين فدا کنيم يعني دين را در متن بگذاريم و مال و جانمان را در حاشيه بگذاريم که اگر گفتند جانت يا دينت بگوئيم:

دينم. اگر گفتند:

مالت يا دينت. بگوئيم:

دينم. اگر اين طور شديم ممکن است موفّق شويم والاّ خير.


پاورقي

[1] سوره جمعه آيه 11.