بازگشت

حديثي در ابتداي صحيفه سجاديه آمده که تا قيام حضرت مهدي هر قي


پاسخ ما:

عبارت اوّل صحيفه سجّاديه اين است که متوکّل بن هارون در سرخس بود به خدمت يحيي بن زيد بن علي بن الحسين (عليهم السّلام) رسيد و ايشان تصميم قيام داشتند يعني از کوفه حرکت کرده بودند به طرف خراسان آمده بودند براي اينکه در اينجا از دوستان علي بن ابيطالب (عليه السّلام) بيعت بگيرند و عليه هشام بن عبدالملک مروان و بني اميّه خروج کنند.

متوکّل بن هارون خدمت امام صادق (عليه السّلام) مي رود، حضرت صادق (عليه السّلام) به او مي فرمايند:

يحيي بن زيد را هم مي کشند همان طور که پدرش را کشتند و قبل از قيام امام عصر (عليه السّلام) هر کسي که قيام کند بر دولت و قدرت وقت، به او بليّه مي رسد و براي خود او و شيعيان ما ناراحتي را زياد مي کند.

متوکّل مي گويد:

اين کلمه را از امام صادق (عليه السّلام) شنيدم و به سرخس آمدم. يحيي بن زيد از من پرسيد:

آيا پسر عمويم امام صادق را ديدي؟ عرض کرد:

بله. فرمود:

آيا چيزي درباره من نفرمود؟ گفت:

نمي خواهم به شما بگويم (چون خبر خوشي نبود) حضرت فرمود:

تو مرا از مرگ مي ترساني من از مرگ نمي ترسم.

متوکّل بن هارون مي گويد:

عين مطلب را گفتم. او گفت:

يَمْحُوا اللّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ [1] .

و اين آيه شريفه را خواند که اگر امام اين را فرموده باشند ممکن است بداء حاصل شود و صحيفه سجّاديه را به من داد و گفت:

اين را به محمّد و ابراهيم پسرعموهايم در مدينه مي دهي. حالا که امام صادق اين فرمايش را فرمودند:

ممکن است من کشته شوم و اين کتاب نفيس بدست بني اميّه بيفتد.

مضمون اين روايت متواتر هم هست، مثل اين روايت درباره زيد بن علي بن الحسين هم دارد که حتّي هر سيّدي قبل از قيام امام زمان (عليه السّلام) عليه سلطان وقت قيام کند، کشته مي شود همه رواياتش را در کتاب انوار زهرا (عليها السّلام) نوشته ام. و درباره سادات کشته شدن دارد و در غير سادات دارد که هر رايتي قبل از ظهور امام زمان (عليه السّلام) بلند شود طاغوت يعني طغيانگر است، تجاوزکار است.

اين روايات هست و در مقابل اين روايات ساداتي بودند عليه سلطان قيام کردند و موفّق هم شدند و کشته هم نشدند که خيلي هم بودند. خيلي کودتاها شده که بوسيله سادات بوده همان سيّدي که برخلاف امام حرکت مي کند در زمان امام صادق (عليه السّلام) يا امام باقر (عليه السّلام) سيّد خوبي نيست. امام مي فرمايند:

قيام نکنيد او قيام مي کند اين خودش بدترين گناه است. سادات خوب و بد هم نداريم که بگوئيم اين مرجع تقليد بوده اين استثناء است و آن يکي آدم فاسقي بوده، ولي معناي روايت يک چيز ديگري است اکثرا معناي روايت را اشتباه مي کنند.

معناي روايت اين نيست که هر کس عليه سلطان وقتش و عليه ظلم قيام کرد کشته مي شود، اين اگر باشد درِ امر به معروف و نهي از منکر بسته مي شود مخصوصا در صحيفه سجّاديه که مي گويد:

اگر بخواهند حقّي را اثبات کنند و باطلي را از بين ببرند، آنها به بليّه مي رسند. معنايش اين است که در زمان ائمّه (عليهم السّلام) همه سادات که علم اوّلين و آخرين را نداشتند. ساداتي از فرزندان فاطمه زهرا بودند که مکرّر شنيده بودند يک نفر مي آيد و دنيا را پر از عدل و داد مي کند و اين از فرزندان فاطمه زهرا (عليها السّلام) است. (به مسأله خوب توجّه کنيد که خيلي پر قيل و قال شده. يک عدّه طرفداران حضرت امام (رضوان اللّه تعالي عليه) مي گويند:

اصلا اين روايت درست نيست و يک عدّه که با ايشان بدند مي گويند:

نه درست است، اين حرفها نيست.) همه روايات مي گويد:

در زمان ائمّه اطهار (عليهم السّلام) در زمان پيامبر اکرم معروف بود که يکي از فرزندان پيامبر دنيا را پر از عدل و داد مي کند و اينها به اين نيّت که شايد آنها باشند، قيام مي کرده اند.

زيد بن علي بن الحسين اگر اين نظر را نداشته، يحيي بن زيد حتما اين نظرش بوده. يا سادات حتّي نظرشان اين بوده که شايد آنها باشند و آن قدر هم سواد نداشتند حقيقت را درک کنند. ما کلمات همه ائمّه به دستمان رسيده و آنها کلمات همه ائمّه بدستشان نرسيده بود و اطّلاع زيادي نداشتند با خودشان مي گفتند ما قيام بکنيم، حرکت بکنيم، شايد آن فرد ما باشيم. حضرت مي فرمودند:

قبل از آنکه حضرت مهدي (عليه السّلام) قيام بکند اگر شماها قيام کنيد کشته مي شويد، آن هم براي گرفتن تمام کره زمين، که از عهده تان بر نمي آيد.

شما طغيانگريد چون لياقتش را نداريد که تمام کره زمين را بگيريد در زمان ما هم اگر کسي ادّعا کند ما دنيا را به طرف صلاح مي کشانيم و نيازي به آمدن امام زمان (عليه السّلام) نيست هر کسي باشد اين شخص طاغوت و تجاوزکار از حدّ خودش است. امّا اگر گفت من مي خواهم اين انقلاب نمونه اي از انقلاب امام عصر (ارواحنا فداه) باشد و در يک گوشه اي از دنيا شروع به اصلاح مي کنيم و دو دستي تقديم حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) مي نمائيم که حضرت بيايند تمام کره زمين را اصلاح کنند اين درست است.

و لذا در مورد زيد بن علي بن الحسين، امام باقر اين فرمايش را مي فرمايند (يا حضرت رضا (عليه السّلام)) وقتي زيدالنّار قيام کرد که زيد بن موسي بن جعفر (عليهما السّلام) بود، ايشان در زمان حضرت رضا (عليه السّلام) که وليعهد مأمون بودند به صورت ظاهر قيام کرد و خانه هاي بني العباس و بني اميّه را در بصره آتش زد. آن قدر خانه آتش زد که اسمش را زيدالنّار گذاشتند. مأمون او را گرفت و در مجلسي که حضرت رضا تشريف داشتند او را آورد. حضرت رضا رو از او برگرداندند به او پشت کردند او به دوستانش مي گفت:

ما فرزندان فاطمه زهرا (عليه السّلام) هستيم گناه و هر کاري که بکنيم به بهشت مي رويم، براي اينکه به خاطر فاطمه زهرا خداي تعالي ما را به بهشت مي برد. حضرت برگشتند و با تندي به او رو کردند و گفتند که حرف بقّالهاي کوفه تو را گول زده که هر کاري بکني به بهشت مي روي اگر بنا باشد تو به بهشت بروي و موسي بن جعفر هم به بهشت برود پس خدا تو را بيشتر از موسي بن جعفر دوست داشته چون تو در دنيا هم راحت و آزاد بوده و موسي بن جعفر در زندانها و در عبادات در دنيا باشد و بعد در بهشت مقامتان مساوي باشد؟! و بعد هم فرمودند:

من و او نبايد زير يک سقف بنشينيم، صله من با اين برادرم اين است. چون قيام کرده بود به جاي امام زمان (عليه السّلام)، براي اينکه به خيال خودش دنيا را پر از عدل و داد کند. امّا در همين مجلس مأمون مي گويد اين زيدالنّار مثل زيد بن علي بن الحسين است او هم قيام کرد. حضرت مي فرمايند:

نه او از فقها است او مرد بزرگي بود او اگر خلافت را مي گرفت بدست ما مي داد، او کوشش مي کرد خلافت را از بني اميّه بگيرد به ما تحويل بدهد. اين کوشش مي کند خودش به جاي بني اميّه و بني العبّاس در مسند خلافت باشد.

بنابراين هر چه از اين نوع روايت داريم به اين معني است که هر کس قيام کند که دنيا را تحت عدل و داد قرار دهد اين طاغوت است و کشته مي شود و لايق نيست و اگر اين طور تصميم نداشته باشد اشکالي ندارد براي يک مملکت، دو مملکت، سه مملکت را تحت نفوذ قرار بدهد و تا حدّي که برايش ميسّر است اصلاح کند. همين طوري که مي بينيد که با انقلاب اسلامي ما تا حدّي مملکت اصلاح شده و اين کار عملي شده است.


پاورقي

[1] سوره رعد آيه 39.