بازگشت

شما فرموديد جنگ حضرت مهدي با تجهيزات پيشرفته امروز امکان ندا


پاسخ ما:

ما خودمان اين حرف را نمي زنيم به جهت اينکه اطّلاع نداريم ولي روايت دارد که يخرج بالسّيف [1] .

حضرت با شمشير خروج مي کند و ما فقط اين معنا را توضيح مي دهيم که چطور آن حضرت خروجش با شمشير است. مطلب را واضح و وجداني توضيح مي دهيم.

مثلا اگر همين الان آن حضرت ظهور کنند فرض مي کنيم يک ايران است و معلوم نيست همه با حضرت باشند و جنگ نکنند ولي ايران با تمام نيرو چه مي کند اگر بخواهد با دنيا جنگ کند؟ بايد مقدار صد برابر آنچه آمريکا نيرو دارد نيرو داشته باشد و سر مردم بريزد تا بتواند کاري کند. ما ديديم عراق با دو ميليون سربازش نتوانست کاري کند از نظر طبيعي نمي شود. از راه تبليغات است نفوذ حضرت از راه تبليغ است، با تبليغات و دادخواهي براي مردم و طرفداري از مظلومين حضرت وليّ عصر نفوذي در بين مردم پيدا مي کنند بالاخص با معجزاتي که تقريبا جنبه روز دارد.

حضرت موسي وقتي آمد زمان سحره بود اينها ريسمانها را مي انداختند مار مي شد حضرت موسي عصايش را انداخت اژدها شد. خود سحره به سجده افتادند فَاُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدا قالُوا امَنّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسي [2] .

وقتي آنها ايمان آوردند بقيّه نمي توانستند کاري کنند اگر فرعون را از بين برده بود همه ايمان مي آوردند.

در زمان حضرت وليّ عصر روايت دارد که ايشان معجزاتي مي آورد که آن کسي که رادار درست کرده کسي که هواپيما درست کرده کسي که راديو درست کرده کسي که به فضا سفينه فرستاده همه مي فهمند کار ايشان معجزه است. حضرت در مکّه سخنراني مي کنند همه قيافه حضرت را بدون گيرنده و فرستنده مي بينند. يعني شما اينجا در اتاق نشسته ايد مي بينيد حضرت با شما صحبت مي کنند البتّه بدن واقعي حضرت همان است که در مکّه است و اينها از نظر علمي اگر بگوئيم امواج منتقل مي کند، به هر حال معجزه است و طوري نيست که بشر بتواند. در تلويزيون چهره صورت منعکس نمي شود بعضي خيال مي کنند در تلويزيونها منتقل مي شود. آن کسي که تلويزيون را اختراع کرده مي فهمد معجزه است و مي گويد بايد ايمان آورد قبولش دارد و تحت نفوذش قرار مي گيرد. يا به ابر دستور مي دهد و ابر جز بخار چيزي نيست حجم و ثقالتي ندارد اين ابر بدون اينکه باد آن را ببرد جمعيّتي را بر مي دارد و مي برد فکر کنيد تمام آسمان مشهد پر از ابر شود و مردم سوار شوند و بروند. اين مسأله معجزه است و همانهائي که رادار را اختراع کرده اند مي بينند رادار يک نقاط کوري دارد ولي اين رادار حضرت وليّ عصر (ارواحنا فداه) نقاط کور ندارد هر جا را انسان نگاه مي کند وجود مقدّس حضرت وليّ عصر را مي بيند. اگر چنين جرياني پيش بيايد اوّل کساني که ايمان مي آورند صاحبان اختراعند. وقتي فرستنده ها نبود و مافوقش بود و تبليغات با اين وسائل انجام شد که مي خواهد در مقابل بايستد. جز يک مشت افراد قدرتمند بي سوادي که مثل صدام اند و اينها را با بمب نمي شود کشت عقلائي نيست جنگ با يک فرد سرکش با بمب باشد براي يک امام معصوم درست نيست که بغداد را براي صدام بمباران کند. وقتي همه اطرافش را خالي کردند و پيدايش کردند او را با شمشير مي کشند (يا با يک چاقوي ميوه خوري هم او را مي توان کشت) يخرج بالسيف [3] .

معنايش اين است. اينکه شعار مي داديم قبل از انقلاب، که توپ، تانک، مسلسل ديگر اثر ندارد اثر دارد ولي يک نيروي بالاتري که نيروي ايمان ما باشد آمده و اينها را خنثي کرده خنثي شدنش نه به اين عنوان است که ديگر مسلسل کار نمي کند ولي چه کسي مي خواهد اين کار را بکند از کار افتادن اين وسائل به همان معنائي است که ما اوّل انقلاب مي گفتيم:

توپ و تانک و مسلسل ديگر اثر ندارد يعني اثر دارد ولي نوبت آنها نيست. در زمان ظهور نوبت اين بمبها و هواپيماها و رادارها و تبليغات نيست. حالا تلويزيون هست اگر شما در کنار اتاقتان تمام صورتهاي تبليغاتي را و صورت امام زمانتان را ببينيد ديگر به تلويزيون نگاه نمي کنيد و اگر اين طوري شد ديگر نيازي نيست با وسائل جنگي حتّي با هفت تير جنگ کنند هفت تير ممکن است خطا برود و کس ديگر را بزند. يخرج بالسّيف [4] .

معنايش اين است که شمشير کافي است. يکي از اصحابش را مأمور مي کند که برود آن مرد سرکش در عراق را بکشد يکي را مي فرستد که به افغانستان برود و... آخرين درجه اسلحه قويشان شمشير است وگرنه با چاقو هم مي شود. مخصوصا که تنها باشد و دست بسته تحويل داده شود.

حالا اگر در شهري صد يا دويست يا حتّي نسبت به شهر سه ميليوني هزار نفر هم بماند اينها که در يک جا جمع نيستند که بشود با بمب اينها را کشت حالا هر کدام در يک محلّه هستند وقتي جمعي به يک طرف برود اينها خودشان را مي بازند و توبه مي کنند ولي حضرت توبه يک عدّه اي را قبول نمي کند مثل برخي که در اوّل انقلاب توبه کردند ولي قبول نشد و اعدام شدند. چون اينها بعدها منافق گري مي کنند چون کسي که بعد از يک انقلاب و يک جوّ جديدي ايمان آورده و اگر جوّ عوض شود دوباره آن طرف مي رود و همين ها خودشان جوّ را عوض مي کنند و لذا حضرت به خاطر اينکه جريان را به کلّي صاف کنند و چون باطن اين افراد را هم مي بيند اگر ظاهرا بخواهد ايمان آورد ولي باطنا نباشد او را مي کشد. لا يَنْفَعُ نَفْسا ايمانُه الَمْ تَکُنْ امَنَتْ مِنْ قَبْلُ [5] .

درباره حضرت دارد که ايمان (بعد از ظهور اولي نه) بعد از اينکه حکومت مستقرّ شد اگر بنا است يک عدّه اي را بکشند آنها اگر بگويند ايمان آورديم باطنا نيست. مثلا نصيري رئيس ساواک اگر هر چه بگويد ايمان دارم نمي شود قبول کرد چون يک مشت طرفدار دارد باز مي نشستند توطئه مي کنند اين را بايد در زندان نگه دارند يا بکشند. لذا حضرت وليّ عصر ديگر مهلتي به اينها نمي دهد که در زندان باشند و اين عدّه اي که مي کشد براي اين است که بعد ممکن است توطئه کنند نفاق بياورند و حکومت را بهم بريزند مثل اکثر انقلابها، ولو در يک محلّ کوچکي بوده نتوانسته دوام بياورد و دوباره وضع را برگردانده اند و اينها در لابلاي انقلابيها مانده اند.


پاورقي

[1] بحارالانوار جلد 52 صفحه 202.

[2] سوره طه آيه 70.

[3] بحارالانوار جلد 52 صفحه 202.

[4] بحارالا نوار جلد 52 صفحه 202.

[5] سوره انعام آيه 158.