بازگشت

چگونه توجيه مي شود اينکه ما شيعيان معتقديم همه عالم و حتي عو


با توجّه به اينکه ما شيعيان معتقديم همه عالم و حتّي عوالم ديگر برزخ و بهشت و جهنّم براي ائمّه (عليهم السّلام) در شهود کامل است و از آنان پوشيده نيست مسأله عرض تسليت خدمت امام زمان (عليه السّلام) يا گريه آن حضرت براي امام حسين (عليه السّلام) چگونه توجيه مي شود و حال آنکه همه آنها به نظر شيعه در حضور يکديگرند و فراق آن گونه معنائي که نزد ما دارد نزد آنان ندارد.

پاسخ ما:

عرض تسليت به پيشگاه ائمّه و صدقه دادن براي امام زمان (عليه السّلام) و حجّ رفتن براي امام زمان (عليه السّلام) و امثال اينها که در کتاب مکيال المکارم به آنها زياد اشاره شده و علماي بزرگ هم دستور داده اند و همه اينها براي اظهار محبّت است. شما صدقه براي امام زمان مي دهيد و امام زمان امام مأمون است که مي گوئيم:

السّلام عليک ايّها الامام المأمون در امن الهي است و خدا اراده کرده که ايشان را نگه دارد و هيچ مرضي به ايشان متوجّه نمي شود حالا يا با اراده الهي يا با علم و عمل خود حضرت هر چه باشد آن وجود مقدّس مأمون است و هيچ ناراحتي هم ايشان پيدا نمي کنند.

امّا چرا ما صدقه بدهيم؟ تنها براي اظهار محبّت است.

مي گويند:

مورچه اي يک ران ملخي براي حضرت سليمان مي برد چون وقتي حضرت سليمان مسجدالاقصي را ساخت همه هدايائي براي حضرت سليمان بردند مورچه هم ران ملخي را که از نظر مورچه، بزرگ است به دندان مي گيرد و مي برد. حالا اگر اين مورچه فکر کند گوشت چند روز خوراک حضرت سليمان تأمين شده خيلي نادان است. اين تنها اظهار محبّتي است که مي خواهد بکند. يا حضرت يوسف را آورده اند در ميان بازار بفروشند و به مزايده گذاشته اند.

پولدارهاي شهر مصر هم جمع اند. ديدند پيرزني کلاف نخي را بافته و عقب جمعيّت در صف ايستاده است به او گفتند:

تو چطور خودت را حاضر کرده اي بيائي در اين جمع بايستي؟ چون او را به مزايده گذاشته اند و قيمتهاي بالائي را مي خواهند. پيرزن گفت:

من مي خواهم اسمم در رديف خريداران يوسف باشد گرچه مي دانم او را به من نمي دهند. حالا ما هم مي خواهيم اسممان در بين دوستان امام زمان (عليه السّلام) باشد هر چه داريم در اختيار امام زمان (عليه السّلام) مي گذاريم. در حرم حضرت رضا (عليه السّلام) دو رکعت نماز آن هم با حواس پرتي هديه به حضرت رضا (عليه السّلام) مي کنيم اگر همين نماز ما را امام رضا (عليه السّلام) بخواند خدا از امامت خلعش مي کند اين چه نمازي است که ما مي خوانيم؟ در عين حال در دعاي بعد از زيارت حضرت رضا (عليه السّلام) مي گوئيم:

و اوصل هديتي اليه خدايا هديه مرا به ايشان برسان کما ينبغي له همان طور که سزاوار او است يعني خودت نمازم را طبق لياقت ايشان درست کن و به او بده.

و بلکه مي گوئيم:

و زده في ذلک ما ينبغي لک حالا از اين هم اضافه اش کن به آنچه که سزاوار هديه دادن تو به علي بن موسي الرضا (عليه السّلام) است. به او عنايت فرما حالا شما فکر نکنيد ما که براي امام زمان (عليه السّلام) صدقه مي دهيم خدمت مي کنيم. امام زمان (عليه السّلام) را سالم نگه داشته ايم اگر تمام عمر عبادتهاي خوبمان را به حضرت رضا (عليه السّلام) يا به امام زمان (روحي فداه) هديه دهيم مثل همان مورچه است که خيال کند حضرت سليمان با اين ران ملخ چند روزي مصرف گوشتش تأمين شده. پس فقط اين هدايا اظهار محبّت است و نبايد فکر کنيم که آنها اثر ذاتي دارد.

گريه کردن بر سيّدالشّهداء (عليه السّلام) هم از اين قبيل است و ائمّه (عليهم السّلام) هم همين طور گريه مي کنند. حضرت وليّ عصر غير از اين چطور اظهار محبّت به حضرت سيّدالشّهداء بکند؟ اين اظهار محبّت است. و يک مقداري از گريه نه به خاطر اين است که به بدن مبارک سيّدالشّهداء شمشير خورده و دردشان آمده پس من بنشينم گريه کنم همان طور که براي فرزندم گريه مي کنم، بلکه براي اين است که چرا بشر اين قدر بي لياقت باشد که قلب عالم امکان آمده مي خواهد با او حرف بزند، او را هدايت کند، آن وقت اين بشر نادان او را مي کشد. اين مصيبت است و براي اين بايد گريه کرد. در متن روايات وقتي نگاه مي کنيم خيلي از چيزها هست که از نظر عامّه مردم گريه ندارد عامّه مردم چون فکرشان روي اين مسائل متمرکز نيست و روي اصل قضيّه نمي روند گريه مي کنند والاّ اگر شرح دهيم که حضرت سيّدالشّهداء در روز عاشورا لحظه به لحظه خوشحال تر مي شد. هر چه بلا شديدتر مي گرديد، صورت امام حسين (عليه السّلام) روشن تر مي شد و سر حال تر و بشّاش تر مي شد. [1] .

اگر اين مطلب را بگوئيم هيچ کس گريه نمي کند و موجب خوشحالي هم ممکن است بشود. روضه خوانها مطابق فکر مردم که اهل ظاهرند اين گونه روضه مي خوانند و لذا وقتي اينها را مي گويند اضافه مي کنند حضرت سيّدالشّهداء (عليه السّلام) در يک جا اظهار شکستگي کرد و آن جائي بود که کنار بدن حضرت اباالفضل (عليه السّلام) آمد و فرمود:

الان انکسر ظهري [2] .

و از اين جمله هم منظور اين نيست که من ديگر نمي توانم کاري بکنم بلکه مي خواهند ارزش حضرت اباالفضل را بالا ببرند، والاّ امام حسين (عليه السّلام) قلب عالم امکان است و همان جا اگر اراده مي کردند. همه مردم روي زمين نابود مي شدند. ما به اين مطلب اعتقاد داريم که امام يداللّه است، قدرة اللّه است ولي روي جريان عادي کار مي کند. ائمّه (عليهم السّلام) و پيامبر اکرم (صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) با ما که هستند با بُعد بشري کار مي کنند و با بُعد ملکوتي کار نمي کنند بُعد ملکوتي ايشان را بايد با خدا مقايسه کرد و بُعد بشريشان را صد درصد بايد با ما مقايسه نمود. مثلا حضرت سليمان اگر خواست با يک بدن مورچه اي ولي با همان فکر و روح سليماني، برود درون لانه مورچه و با مورچه ها زندگي کند اگر چه فاصله ما با ائمّه اطهار (عليهم السّلام) بيشتر از فاصله مورچه تا حضرت سليمان است. اگر حضرت سليمان توي لانه مورچه رفت بايد مثل مورچه راه برود مثل مورچه غذا بخورد و مثل مورچه ازدواج کند و مثل مورچه زندگي کند. نمي شود که بگوئيم حضرت سليمان، همان زندگي خود را داشته باشد منتهي در لانه مورچه باشد. امام عصر (عليه السّلام) از مقامي که داشته مي فرمايد:

خلقکم اللّه انوارا فجعلکم بعرشه محدقين حتّي منّ علينا بکم فجعلکم في بيوت اذن اللّه يعني شما در عرش با خدا بوديد تا آنکه بر ما خدا منّت گذاشت و شما را در ميان ما قرار داد. شما و خدا اعمال خلق را مي بينيد که فرموده:

وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُه ُ وَالْمُؤْمِنُونَ [3] .

خدا و پيامبر و ائمّه:

در آن بُعد روحي با هم بودند ولي در بُعد بدني با ما هستند که منّ علينا بکم شما را به شکل ما درآورده تا ما با شما انس بگيريم والاّ فکر نکنيد ائمّه در عالم بالا به اين شکل بوده اند. ائمّه (عليهم السّلام) طوري هستند که اگر خدا را ديدي و شناختي آنها را ديده و شناخته اي من عرفکم فقد عرف اللّه کسي که شما را بشناسد خدا را شناخته کسي که شما را ببيند خدا را ديده. بنابراين در بُعد دنيائي حضرت سليمان وقتي بخواهد وارد لانه مورچه شود تمام شرائط يک مورچه را بايد داشته باشد همچنين اگر امام (عليه السّلام) بخواهد در کره زمين زندگي کند بايد شرائط مردم زمين را داشته باشد يعني ازدواج بکند گرسنه بشود شمشير بخورد و دردش بيايد و همه اينها را داشته باشد. و در بُعد ملکوتي هم مَثل اعلاي §لامثال العليا بلي او مَثَل اعلاي پروردگار است که از هيچ چيز متأثّر نشود و هيچ چيز او را ناراحت نکند همان طور که خداي تعالي را هيچ چيز متأثّر نمي کند.

بنابراين اگر ما نمازي مي خوانيم عبادتي مي کنيم هديه اي مي دهيم و تسليتي عرض مي کنيم در بُعد بشري خودمان مي باشد و درست است و ما آنها را مثل خودمان تصوّر مي کنيم و آنها هم در اين بُعد همين طور هستند قُلْ اِنَّم ا اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ [4] .

بگو اي پيامبر من بشري مثل شما (در اين بُعد) يُوحي اِلَيَّ و اين يُوحي اِلَيَّ او را به آن بُعد ملکوتي ارتباط مي دهد. يعني پيامبر دو بُعد دارد يک بُعد مثل ما و يک بُعد هم مَثل خدا. مِثل خدا اگر بگوئيم غلط است چون مِثل بايد صد در صد شباهت داشته باشد. اينها مَثل اعلاي پروردگارند والمثل الاعلي که در زيارت جامعه هم هست.


پاورقي

[1] قال علي بن الحسين (عليه السّلام): لما اشتد الامر بالحسين بن علي بن ابي طالب (

عليه السّلام) تغير نظر اليه من کان معه فاذا هو بخلافهم لانهم کلّما اشتد الامر تغيرت

الوانهم و ارتعدت فرائضهم و وجلت قلوبهم و کان الحسين و بعض من معه من خصائصه تشرق

الوانهم و تهدي جوارحهم و تسکن نفوسهم فقال بعضهم لبعض انظروا لايبالي بالموت.

بحارالانوار جلد 6 صفحه 154 و جلد 44 صفحه 297.

[2] بحارالانوار جلد 45 صفحه 42.

[3] سوره توبه آيه 105.

[4] سوره کهف آيه 110 و سوره فصلت آيه 6.