شما در سخنانتان گفته ايد که حضرت ولي عصر آن همه خونريزي نمي
شما در سخنانتان اشاره کرده ايد که حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) دو ثلث و يا يک ثلث مردم را نمي کشند و آن همه خونريزي نمي کنند و اين سخنان دشمنان است ولي در کتاب نجم الثاقب آمده که حضرت خونريزي زيادي مي کنند که گروهي درباره آن حضرت دچار شبهه مي شوند. آيا کدام يک درست است؟ پاسخ ما:
بعضي چيزها نسبي است يک وقت است مثلا صدام مي خواهد کويت را بگيرد و يک ميليون جمعيّت را مي کشد، براي گرفتن يک کويت اين همه جمعيّت زياد است. امّا يک وقت است که مي خواهند تمام دنيا را بگيرند در مقابلش اين يک ميليون کشتار زياد نيست. يک وقت است جنگي واقع مي شود و کشتار زيادي مي شود و فايده زيادي ندارد اين بد است. امّا يک وقت بعکس است کشتار کم است و کار خيلي پر فائده و پر حجم است. گاهي انسان به تلفات نگاه مي کند مي گويد:
فلاني جنگ کرد و صد هزار جمعيّت کشته شد و نتيجه جنگ را نمي گويد. ولي يک وقت مي گويد جنگ کرد و فلان فائده را برد و از کشتار حرف نمي زند. و گاهي کشتار را در مقابل کاري که کرده محاسبه مي کند و مي گويد اين قدر کشتار کرد و اين قدر فايده برد.
در روايات گاهي در بُعد کشتار و افرادي که بوسيله حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) پس از ظهور کشته مي شوند بحث مي شود که شايد آن روايت نجم الثاقب از اين نوع بوده باشد و يک وقت هم بحث مي کنيم که حضرت دنيائي را که پر از ظلم و جور شده در اختيار مي گيرد و در بُعد کار آن حضرت حرف مي زنيم. اگر براي گرفتن يک مملکت قدرتمندي جنگي بشود که هزار نفر کشته شوند خيلي اين تعداد براي آن کار مهم ناچيز است در مقابل تصرّف يک مملکت هزار نفر کشته شده اند و اگر در مقابل تمام جهان که از ظلم و جور آنها نجات داده شده اند مثلا نهايتا يک ميليون جمعيّت کشته شوند اين تعداد در مقابل آن کار به آن مهمّي چيزي نيست.
ما نمي گوئيم حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) کشتار ندارد چون نمي شود. يک عدّه به هر حال غدّه سرطاني جامعه اند و فقط بايد قطع شوند، کشته شوند. و جز کشتار راه ديگري ندارند و اگر آن کشتار را به تنهائي بخواهيم حساب کنيم خيلي زياد است. خيلي افراد هستند که يک بُعدي هستند و فقط به کشتار نگاه مي کنند. و به نتيجه عمل نگاه نمي کنند. مي گويند مگر فرزند پيامبر دلش مي آيد که ده هزار نفر را بکشد، مگر مي شود اولاد علي بن ابيطالب، که علي (عليه السّلام) نمي تواند ببيند يک طفل يتيم گريه مي کند ده هزار نفر جلوي چشمش کشته شوند و هيچ ناراحت نباشد. ممکن است همان افرادي که در رکاب حضرتند اين طور شبهه برايشان ايجاد شود که چه دلي داري اين همه جمعيّت را کشتي امّا وقتي همانها به نتيجه و فائده کار دقّت مي کنند راضي مي شوند.
براي حضرت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) اين حرفها را مي گفتند. يکي از خوارج نشسته بود وضو مي گرفت. حضرت امير (عليه السّلام) فرمودند:
اين قدر آب نريز اسراف مي شود.
گفت:
تو ديروز اين همه خون مردم را ريختي من هيچ چيز نگفتم، نگفتم اسراف مي شود. اين حرف را براي امام زمان (عليه السّلام) هم خواهند گفت. امّا يک وقت است ما به نتيجه هم فکر مي کنيم مي گوئيم تا اين کشتار نشود دنيا اصلاح نمي شود، دنيا در خطّ صحيحي واقع نمي شود. دشمنان حضرت وليّ عصر (روحي فداه) حرفهائي مي زنند که باور کردني نيست اين حرفها فقط به خاطر اين است که مردم را از انتظار ظهور باز بدارند مثلا مي گويند:
برو دعا کن امام زمان (عليه السّلام) نيايد زيرا اگر بيايد اوّل گردن من و تو را مي زند. يا مي گويند اين قدر امام زمان کشتار مي کند که تا زير شکم اسبش خون مي ايستد. حالا انسان هر چه بکشد به اين حدّ نمي رسد. اين طور تبليغاتي هست و من گفتم اين تبليغات غلط است و اگر من گفتم:
يخرج بالسّيف [1] .
حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) با شمشير خروج مي کنند چون با توپ و تانک، جنگهاي ناجوانمردانه اي است، البتّه گاهي انسان مجبور مي شود چون طرف انسان ناجوانمردانه جنگ مي کند و بايد اين طرف هم همان طور جنگ کند ولي اگر اختيار در دستش باشد، قدرت در دستش باشد، اگر در خانواده اي يک نفر با امام زمان (عليه السّلام) مخالف است معنا ندارد يک بمب روي سقف اين خانه بيندازند که زن و بچّه و خانه اش از بين بروند، لذا با شمشير سراغ او مي روند و بيشتر از شمشير نيازي نيست و اينکه مي گويند:
بقيّه اسلحه ها از کار مي افتد يعني ديگر بدرد حکومت امام زمان (عليه السّلام) نمي خورند. هواپيماهاي بمب افکن هست امّا حکومت امام زمان (عليه السّلام) ايجاب نمي کند که يک خلبان مثلا به آسمان برود و روي يک شهر بمب بيندازد و يک عدّه پيرزن و بچّه بي تقصير هم کشته شوند. اين کارها با قوانين حکومت امام زمان (عليه السّلام) منافات پيدا مي کند.
پاورقي
[1] بحارالانوار جلد 52 صفحه 202.