بازگشت

شما فرموده ايد که هر وقت حاجتي داريد اول براي حضرت ولي عصر د


شما فرموده ايد که هر وقت حاجتي داريد اوّل براي حضرت ولي عصر (عليه السّلام) دعا کنيد که بهترين و بالاترين دعاها است و از طرف ديگر بايد امورمان را به ايشان واگذار کنيم و بگوئيم:

خداوندا هر چه خير و صلاحمان هست به ما مرحمت فرما.

حال حوائج را يکي يکي از خدا خواستن و مطرح کردن آنها آيا با مطلب بالا منافات ندارد و اگر دارد چگونه است؟ پاسخ ما:

ما گفته ايم در دعاهايتان بيشتر براي فرج دعا کنيد و اگر خواستيد براي بر آمدن حوائج خودتان دعا کنيد، براي فرج آقا دعا کنيد چون فرج ايشان همه گرفتاريها و مشکلات را رفع مي کند و شما حوائج امام زمان (عليه السّلام) را بر حوائج خودتان مقدّم بشماريد، امّا دعا يک نحوه سخن گفتن با خدا است، دعا اين نيست که خداوند حاجت شما را نداند و متوجّه نباشد و شما او را راهنمائي و متوجّه کنيد، بلکه خداوند همه چيز را مي داند مثلا حضرت موسي وقتي به کوه طور رفت، خداي تعالي از او پرسيد:

وَ ما تِلْکَ بِيَمينِکَ يا مُوسي؟ [1] .

چه چيز در دست تو است اي موسي؟ آيا خدا نمي دانست در دست حضرت موسي چيست؟ قطعا مي گوئيد بلي مي دانست. پس چرا با اينکه مي دانست سؤال کرد؟ حضرت موسي گفت:

هِيَ عَصايَ اَتَوَکَّؤُا عَلَيْها وَ اَهُشُّ بِها عَلي غَنَمي وَ لِيَ فيها مَأرِبُ اُخْري [2] .

اين عصاي من است، به آن تکيه مي دهم، برگهاي درختان را با آن براي گوسفندانم مي ريزم و بقيّه اش را ديگر خجالت کشيد بگويد و لذا گفت:

و کارهائي غير اينها براي من بوسيله آن انجام مي شود.

حضرت موسي فقط مي دانست بين دو محبوب، در مقام دوستي و در مقام محبّت، راه انس محبّ با محبوبش، سخن گفتن است که با هم صحبتي کنند و تکلّمي نمايند، از خصوصيّات دعا اين است که انسان وقتي دعا مي کند، اوّلا خودش را محتاج مي داند و خدا را بي نياز معرّفي مي کند، اَنْتُمُ الْفُقَرآءُ اِلَي اللّهِ وَاللّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ [3] .

و همچنين صحبت با خدا و حرف زدن با پروردگار توجّه انسان را به خداي تعالي زياد مي کند و انسان با خداوند مأنوس مي شود و کارهايش تنظيم مي گردد، کسي که يک ساعت در شبانه روز با خدا مناجات کند، ديگر بعيد است که کار خلافي بکند يا مرتکب گناه شود و بعيد است که ديگر به راه انحرافي برود.


پاورقي

[1] سوره طه آيه 17.

[2] سوره طه آيه 18.

[3] سوره فاطر آيه 15.