بازگشت

چرا وقتي ما به ياد امام زمان هستيم و ايشان هم توجه مي فرماين


پاسخ ما:

به طور کلّي عنايات حضرت وليّ عصر (عليه السّلام) با عنايات ذات مقدّس پروردگار وحدت دارد، يعني اگر خدا نخواسته باشد عنايتي به کسي نکند، امام زمان هم عنايتي نمي کند و اگر امام زمان عنايتي نکند، خدا هم عنايتي نمي کند، پس عنايتشان وحدت دارد و خداي تعالي يکي از صفاتش خفيّ الالطاف است يعني الطافش را خيلي نمي خواهد به رُخ شما بکشد، مثالي مي زنيم تا مسأله روشن تر شود، افراد تنگ نظري هستند که وقتي براي کسي کاري مي کنند يا هديه اي به کسي مي دهند، دوست دارند طرف هميشه منظور کند، جلوي چشمش باشد، هر وقت هم که يادش مي رود، به يادش بيندازند که من به تو چنين محبّتي کرده ام و حتّي گاهي آن محبّت به طوري و در وقتي به طرف مي دهند که طرف به يادش بماند و بشناسد. اين خلاف خفيّ الالطاف بودن است و خفيّ الالطاف غير از اين است.

انساني که خفيّ الالطاف است وقتي کاري يا عنايتي دارد مي کند، حتّي خودش زمينه سازي مي کند، که به نام ديگري تمام بشود، درباره حضرت سجّاد (عليه السّلام) هست که حضرت سهم ساداتي که برايش مي آوردند، تقسيم بندي مي کرد و سهم پسرعموهايش را به يک تاجر پولدار مي داد که او براي آنها ببرد. اگر حضرت به خدمتکارش مي داد که ببرد و بدهد، طرف مي فهميد که از طرف آقا است، امّا ايشان به يک تاجر پولداري مي داد که او ببرد و همچنين نگويد که چه کسي داده، به اين ترتيب اصلا ذهن طرف منصرف به امام سجّاد (عليه السّلام) نمي شد و وقتي پول را مي گرفت به تاجر مي گفت:

خدا تو را خير دهد که به من کمک کردي ولي پسرعموي ما را خدا چه بکند که هرگز به فکر ما نيست، اين معناي خفيّ الالطاف است.

از صفات ذات مقدّس پروردگار يکي اين است که ما مي گوئيم:

يا خفيّ الالطاف، اي خدائي که الطافت خيلي خفيّ است. امام زمان (عليه السّلام) هم همين طور است، اگر مي خواهيد بفهميد امام زمان (عليه السّلام) و خدا چه الطافي به شما کرده اند، در مجموع بنشينيد فکر کنيد، مي بينيد هر چه خواسته ايد از اوّل عمرتان مثلا هفت يا هشت حاجت داشته ايد به شما داده اند، همانجا که دعا کرده ايد نداده اند، براي اينکه مي فهميديد کار آنها است و اين خلاف خفيّ الالطاف بودن آنها است. مثلا مريضي داشته ايد و گفته:

يا صاحب الزّمان مرا شفا بده، از همان لحظه رو به شفا و بهبود مي رويد امّا براي اينکه به نام خودشان تمام نکنند، دکتر و بيمارستان هم مي رويد و به نام طبيب هم در مي آيد يا يک مريضي با خواندن چند بار سوره حمد خوب مي شود ولي در همين وقت کس ديگري پيدا مي شود داروئي تجويز مي کند، او هم مي خورد فوري خوب مي شود و خيال مي کند که آن دارو او را خوب کرده است، گاهي بايد به او گفت اين دارو را الا ن نخور، بعدها بخور، يا اصلا نخور، براي اينکه بفهمد که سوره حمد او را خوب کرده است، ولي خدا اين اصرار را ندارد، خدا مي خواهد فهم و درک و شعور انسان را بالا ببرد و انسان بداند همان دارو که او را شفا داده شفايش را خدا در او قرار داده است و هر چه که هست از طرف خدا است.

و امّا براي توجّه دائمي به آن حضرت بايد در مرحله اوّل معرفت و محبّت آن حضرت را در دل زياد کرد و وقتي محبّت و معرفت زياد شود طبعا توجّه به آن حضرت هم زياد مي شود.